چراغ/ سید شهیدان اهل قلم


سیدمرتضی آوینی

از سفر حج برگشت. کوله‌باری از معنویت روی شانه‌اش جاخوش کرده بود و هرچه بیش‌تر سنگینی می‌کرد، دلش سبک‌تر می‌شد. دهانش پر بود از جواب‌هایی که فقط یک سؤال لازم داشتند تا به زبان جاری شوند و آلودگی اطراف را زلال کنند. یکی از دوستان سکوت را شکست و گفت: «آقاسیدمرتضی از اون‌جا چه خبر؟»

قفل واژه‌ها را باز کرد و گفت: «در شلوغی صحرای عرفات گم شدم. کلی گشتم تا کاروانم پیدا شد. نفس راحتی کشیدم و با خودم گفتم: خدا به داد آن پیرمرد روستایی برسد. من که در این وانفسا گم شوم دیگر چه توقعی از او می‌رود؟»

بعد لبخندی کوتاه؛ اما پرمعنا زد و گفت: «همان‌‌جا یادم آمد که ای دل غافل. حدیث داریم که هرکس در صحرای عرفات گم شود خدا او را پذیرفته است.»

                                                             ***

شهریور سال 1326 در جوار حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) در شهر ری، قدم به جاده‌ی دنیا گذاشت تا مسیر سعادت را برای خود و دیگران ترسیم کند. فعالیت‌های تحصیلی او با روزهایی پرخاطره آغاز شد. دوران ابتدایی و متوسطه را در سه شهر زنجان، کرمان و تهران پشت سر گذاشت و از آن‌جا که هنر از همان کودکی مثل خون در رگ‌های زندگی به او حیات می‌بخشید با رشته‌ی معماری در دانشکده‌ی هنرهای زیبا وارد دانشگاه تهران شد.

                                                             ***

تنها غذای روحی، که نمی‌توانست او را از جنب و جوش و فعالیت سیر کند، هنر بود. از این رو پس از انقلاب بعد از اخذ مدرک فوق‌لیسانس، معماری را رها کرد و در خدمت امام خمینی و نظام اسلامی، و همچنین متناسب با نیاز مردم زمان خویش پا به عرصه‌ی فیلم و مستندسازی در جهاد سازندگی گذاشت. می‌توان از اولین کارهایش به مجموعه‌های «شش روز در ترکمن‌صحرا»، «مستند خان گزیده‌ها» و مجموعه‌ی یازده قسمتی «حقیقت» اشاره کرد.

                                                             ***

اکثر مردم سید را با مستند زیبا و تأثیرگذار «روایت فتح» می‌شناسند. او بعد از تهیه‌ی چند مستند پراکنده در مورد دفاع مقدس با شروع عملیات والفجر هشت همراه با گروهش شروع به ساختن مجموعه‌ای حدود هفتاد قسمت به نام روایت فتح کرد تا دِین خود را به رزمندگان و شهدا ادا کرده باشد؛ اما این کار پایان کار نبود و حتی بعد از جنگ هم به فرمان مقام معظم رهبری مؤسسه‌ای با نام روایت فتح تأسیس شد. به همت سیدمرتضی و دوستانش شش قسمت از مجموعه‌ی «شهری در آسمان» که در مورد وقایع و اتفاقات بعد از جنگ بود ساخته شد. متن مستند روایت فتح بخش کوچکی از هنرنمایی سیدمرتضی در میدان نثر است.

                                                             ***

روز جمعه برای سیدمرتضی آوینی روز بزرگی بود. می‌پرسید چطور؟

او مشغول ساخت قسمت‌های آخر مستندش بود که آسمان را در مقابل ماسه‌های نرم و داغ فکه (یکی از مناطق جنگی) معامله کرد و غزل زندگی‌اش را که با قافیه‌ی سعادت آغاز شده بود، با شهادت به پایان رساند.

آن روز تلخ بیستم فروردین سال 1372 بود. دیگر سراغ سید را باید از مرغان آسمان می‌گرفتیم...

                                                             ***

اسم چند تا از کتاب‌ها:

آیینه‌ی جادو، فتح خون، آغازی بر یک پایان، حلزون‌های خانه‌به‌دوش...

                                                             ***

زندگی زیباست؛ اما شهادت از آن زیباتر است. سلامت تن زیباست؛ اما پرنده‌ی عشق تن را قفسی می‌بیند که در باغ نهاده باشند.

قسمتی از وصیت‌نامه‌ی شهید سیدمرتضی آوینی

 

CAPTCHA Image