قصه‌های قرآن/ سجده برای تو!

نویسنده


گفتم: «می‌روم و هرطور شده خواسته‌ام را به او می‌قبولانم.»

کثیر پرسید: «می‌قبولانم یعنی چه؟»

گفتم: «بیچاره‌ی نادان، می‌قبولانم یعنی کاری می‌کنم که پیامبر خدا حرفم را بپذیرد.»

کثیر گفت: «خُب اگر قرار است کاری کنی که او بپذیرد، چرا یک کار مهم‌تر نمی‌کنی، یعنی یک خواسته‌ی بزرگ‌تری را نمی‌گویی؟»

پرسیدم: «مثلاً چه چیزی را؟»

کثیر گفت: «مثلاً بگو دعا کند گوسفندهای‌مان ده برابر بشوند، روزی‌مان بیست برابر، مال و ثروت‌مان صد برابر...»

به او چشم‌غرّه رفتم. ترسید و سر به زیر انداخت. گفتم: «پیامبر خدا هرروز برای همه‌ی مسلمانان دعا می‌کند. دیگر نیاز به گفتن این حرف‌ها نیست؛ اما این خواسته‌ی امروز من خیلی مهم است!»

رفتم و با حضرت محمد(ص) سلام و احوالپرسی کردم. او با نگاهی پر از آرامش منتظر ماند تا خواسته‌ام را بگویم.

بی‌پروا گفتم: «ای رسول خدا، ما با تو همانند دیگر مردم سلام و احوال‌پرسی می‌کنیم. همین؛ اما به نظر من این درست نیست. این احترام برای ما انسان‌های عادی است. به ما اجازه بده به خاطر احترام به تو که پیامبر بزرگ خدا هستی، ما تو را سجده کنیم!»

صورت پیامبر سرخ شد. چشم‌هایش غمگین. او به من پاسخ داد: «سجده برای غیر خداوند جایز نیست. شما به پیامبر خود به عنوان یک انسان احترام کنید؛ اما حق او را بشناسید و از او پیروی کنید!»

جا خوردم و سکوت کردم. دیگر چیزی نگفتم تا این که یک روز شنیدم خداوند دو آیه برای او فرستاده که به ماجرای خواسته‌ی من اشاره دارد:

«هیچ بشری را سزا نیست که خداوند به او کتاب و حکم و پیامبری بدهد، آن‌گاه به مردم بگوید: به جای خدا، بندگان من باشید؛ بلکه [می‌گوید:] شما که کتاب آسمانی را تعلیم می‌دادید و به درس و بحث آن می‌پرداختید، مردان خدایی و موحد باشید.»

سوره‌ی آل‌عمران، آیه‌ی 79

«نه این که شما را دستور دهد که فرشتگان و پیامبران را به خدایی بگیرید آیا او شما را پس از آن که مسلمان شده‌اید به کفر می‌خواند؟»

سوره‌ی آل‌‎عمران، آیه‌ی 80

منبع: تفسیر نمونه، تفسیر آیه‌های 79 و 80، سوره‌ی آل‌عمران.

 

CAPTCHA Image