نویسنده
گفتوگویی با زیبا دلافروز، مجری برنامهی مثبت من
زیبا دلافروز هستم. متولد یازدهمین روز از بهترین ماه سال، یعنی شهریور و توی یکی از زیباترین شهرهای ایران، یعنی رامسر به دنیا اومدم؛ البته اصالتاً گیلانیام. لیسانس آی تی دارم از دانشگاه تهران جنوب و علاقهی اصلیام اجرا هستش؛ البته یکی از بهترین شانسهای زندگی من اینه که یه استقلالی 6 آتیشه هستم و خوشحالم از این موضوع .
جدی خوشحالین از استقلالی بودن؟
نکنه شما پرسپولیسی هستین؟
همه پرسپولیسی هستند!
نه دیگه در این حد! بگذریم!
از کودکی و نوجوانی خودت بگو.
من بچهی شمالم و کودکی من هم در شمال گذشته. پر از انرژی بودم و پر از شور. یادمه خیلی هم تو کار خونه کمک میکردم. کلاس اول رو همون شمال گذروندم و خیلی هم شاگرد زرنگی بودم. مستنداتش هستا؛ اما بعد از اون به خاطر شرایط شغلی پدرم به مشهد رفتیم و چندین سال اونجا بودیم، و بعد که کلاس سوم دبیرستان رفتم باز کوچ کردیم و به تهران اومدیم.
چطور فهمیدی که به اجرا و کار در سیما علاقه داری؟
از همون اولین سالهای مدرسه همیشه فعالترین دانشآموز بودم توی این زمینه. مثلاً من حتماً یکی از افراد اصلی و البته برنامهریز مراسم مختلف بودم؛ اما جدی شدنش برمیگرده به دوران دبیرستانم که به قول معروف با چشم باز بهش نگاه کردم؛ اما از اونجا که بچهی اول خانواده هستم انتظار خانواده از من این بود که بتونم به قول معروف دکتر– مهندس بشم. منم تصمیم گرفتم که اول توی یه رشتهی دانشگاهی تحصیلاتم رو ادامه بدم، در کنارش این علاقه رو هم جدیتر دنبال کنم.
بعد از فهمیدن علاقهات چه کار کردی؟
تصمیم گرفتم که جدی بگیرمش. دنبال این بودم که اولاً بتونم اطلاعاتم رو بالا ببرم و هم این که شدیداً دنبال جایی بودم که بتونم تست بدم و نظر آدمی رو که صاحبنظر هست بدونم. کار اجرا یا اصلاً به طور کلی کار تصویری انجام دادن کاری نیست که به صرف علاقه بشه دنبالش کرد و انتظار موفقیت داشت. این علاقه باید دنبال بشه. باید در کنار علاقه، استعداد هم کشف بشه. دورههای مختلف برای آمادگی بیشتر گذرونده بشه و یه سری مقدمات حتماً انجام بشه. من هم همهی تلاشم رو انجام دادم.
شیرینترین و تلخترین خاطرهی شما در کارتان؟
از دید من خاطرهی تلخ وجود نداره؛ چون وقتی کاری رو با علاقه و با تمام دل و جونت انجام میدی قطعاً سختترین و تلخترین اتفاقها هم برات قابل تحمل میشه...
بهترین خاطره...
اولین باری که رفته بودم برای تست دادن هیچ وقت یادم نمیره. اصلاً قرار نبود تست بدم. قرار بود فقط با یکی از تهیهکنندهها صحبت کنم تا مثلاً هماهنگ کنم برای یه روز دیگه برم برای تست.
اما روزی که رفتم، توی اوج ناباوری دیدم که تو رژی یکی از استدیوهای شبکهی 3 هستم و یکی از برنامههای شبکه هم در حال پخش بود. باز حواسم نبود که ممکنه بخوان از من تست بگیرن یا مثلاً برنامهای که من دارم تصویرش رو روی مانیتورهای رژی میبینم همین استدیو کناریه.
اما یهو دیدم آقای زاهدی (یکی از خوشفکرترین تهیهکنندههای سیما) از استدیو اومدن بیرون، بعد از احوالپرسی میکروفن رو به من وصل کردن و منو بردن توی استودیو که من یهو متوجه شدم که وسط استودیوی برنامهی نیمروز هستم.
خلاصه این که اولین و مفصلترین تستی بود که داشتم و با این که اطلاعی هم نداشتم خدا رو شکر تست خوبی شد و بعد از یک تست طولانی دوستانی که اونجا بودن تشویقم کردن و اون انرژی رو من هنوزم همراه خودم دارم و حس میکنم. شاید خوشحالی تماسی که باهام گرفته شد برای رفتن جلوی دوربین اولین برنامه دیگه برام تکرار نشه...
الگوی شما در اجرا؟ ما توی زمینهی اجرا آدمهای زیادی داریم که هر کدومشون الگو هستند؛ مجریهایی با اطلاعات بالا؛ مجریهای پرانرژی؛ مجریهای جسور؛ اما نظرم اینه که هیچ کسی نمیتونه صددرصد خوب و کامل باشه. من تلاشم رو میکنم که کار همه رو دنبال کنم و از همهی بزرگواران یاد بگیرم. از چه زمانی به صورت حرفهای شروع به کار کردین؟ از اوایل امسال بود که همکاریام رو با مثبت من شروع کردم. یک نوجوان یل جوان برای دیده شدن در این قاب تلویزیون باید چه کار کنه؟ دیده شدن دغدغهی خیلی از نوجوونهاست و اصلاً هم چیز بدی نیست. باید هدفدار جلو برن، برای رسیدن به اون علاقهای که دارن تلاش کنن، علمش رو یاد بگیرن، راه درستش رو دنبال کنن، صبور باشن و مهمتر از همه به خدا توکل کنن قطعاً. در زمینهی فن بیان و اجرا کلاس رفتید؟ از کدام استادها استفاده بردید؟ خوب بدون دیدن آموزشهای لازم قطعاً ورود به این حیطه خیلی مشکل میشه. من هم دورههای فن بیان و اجرا رو گذروندم و با افتخار میتونم بگم که شاگرد دکتر سروش بودم. از آقای جوادزاده خیلی یاد گرفتم. در حال حاضر با کدام یک از برنامههای سیما کار میکنید؟ به عنوان مجری با برنامهی «مثبت من» که برای نوجوونهای تهرانی ساخته میشه همکاری میکنم و به عنوان گزارشگر با برنامهی فرش سپید. در زمان کودکی و نوجوانی، کار کدام یک از مجریها رو میپسندیدید؟ حالا چی؟ خانمها گیتی خامنه و رضایی در اون زمان مجریان خوبی بودن. در حال حاضرم که خیلی از مجریها خوب کار میکنند. اجازه بدین اسم نبرم. کدام یک از برنامههای سیما فکر میکنید تونسته ارتباط بهتری با بینندگان خود برقرار کند؟ دوست ندارم از برنامهای اسم ببرم؛ اما نظرم اینه که هر برنامهای که بتونه تعامل بیشتر و بهتری با مخاطب داشته باشه و اجرا هم اون قالب اتوکشیده و خشک رو نداشته باشه میتونه ارتباط خوبی رو با بینندهها داشته باشه. (به طور کلی برنامهای که توش قضاوت نشه و تصمیمگیری و درک موضوع به عهدهی بیننده گذاشته بشه مخاطبپسندتره). به غیر از اجرا به چه هنرهایی علاقه دارین؟ هدف من فقط اجرا نیست. دوست دارم بتونم خودم برنامه بسازم و کار تولید انجام بدم. گهگاهی هم مینویسم برای دل خودم. ورزش هم میکنین؟ سعی میکنم توی برنامهام باشه؛ اما یه فوتبالی و یه استقلالی 6 آتیشه هستم. تکواندو هم کار کردم و دوست دارم بتونم والیبال رو هم به صورت حرفهای کار کنم. کلّاً آدم ورزشدوستی هستم. مشوق اصلی شما؟ خانواده و یه سری از دوستای خوبم. مهمترین خصلت زیبا دلافروز؟ رُکَم، شادم، اعتمادبهنفس بالایی دارم و روحیهی خوبی هم دارم. حرف آخر به نوجوانان! خدا رو همیشه به یاد داشته باشن توی تکتک لحظههای زندگیشون. هدف داشته باشن. برای رسیدن به هدفشون تلاش کنن. و یادشون باشه که خواستن توانستن است و برای یک نوجوون ایرانیِ بااستعداد غیرممکن وجود نداره.
ارسال نظر در مورد این مقاله