فاطمه سادات شفیعی - قم
نسیمی به گرمی عشق میوزد. برگهای ریز و درشت را تکان میدهد و انگار با زمزمهی جویبار ندای اذان را به گوش درخت رساند. شاخههای درخت به نشانهی قنوت بالا میروند. برگهایش نیز با باد خزان نقش بر زمین شده و سجادهی آفتاب میشوند.
پرستوها با آرایش قشنگشان قبلهنمای آسماناند.
ابر لحظهای جانماز خورشید شده و همه جا را نرم و لطیف میکند. گلهای آفتابگردان هم به نشانهی رکوع تعظیم میکنند. شقایقها نمازشان را به جماعت باد میخوانند.
صدای باد به گوش کوههای پرغرور رسید. باد در دل کوه پیچید، زبان کوه شد و با صدای هولناک و سوزناکش به یگانگی خدا گواهی داد.
خدایا! لالهعباسیها اولین میهمان تو در شباند، و تو آنها را بی آن که نور خورشید ببینند پاینده و جاودان ساختی تا مرهمی باشند بر سیاهیِ دل شب و همگان ارزش نور ماه را بدانند.
الهی! هنگام اذان هزار فرشته را به زمین فراخواندی و هزار مؤذن را به اذان واداشتی و طوری همگان را به میهمانی خود دعوت کردی که هیچ چیز و هیچ کس نتوانست از آن بگریزد؛ از برگ خزانگرفته تا خورشید درخشان.
پروردگارا! من هم هنگامی که همگان به ستایش تو مشغولاند، دستهایم را به نشانهی دعا بالا میبرم، قامتم را در برابر بزرگیات خم میکنم و هفت جای بدنم را در هفت جای زمین میگذارم تا نمازم به زیبایی هفت رنگ رنگینکمان تا هفت آسمان بالا برود و به تو بگوید: «الهی! من هم دعوت تو را پذیرفتم.»
یادداشت
فاطمه متن زیبایی را دربارهی نماز نوشته که ذکر چند نکته ضروریست. اول این که انتخاب نام برای هر مطلبی، از بهترین بخش کار است. این متن میتوانست نام شاعرانهی دیگری داشته باشد. هرچند نماز هم نام زیبایی است، زود مطلب را لو میدهد.
تصاویر شاعرانه و کشفیات خوبی هم در این متن دیده میشود که به زیبایی به تصویر کشیده شده است. منتظر مطالب دیگری از فاطمه هستیم.
آسمانه
ارسال نظر در مورد این مقاله