نویسنده
نام: رخشنده مشهور به پروین اعتصامی
تولد: 25 اسفند 1285 شمسی، تبریز
روز مرگ: نیمهشب 16 فروردین 1320 شمسی، تهران
*
پروین در کودکی همراه خانوادهاش به تهران آمد. پدرش استاد یوسف اعتصامی معروف به اعتصامالملک، استاد ادبیات بود و در موفقیت ادبی او نقش زیادی داشت. او اولین چاپخانه را در شهر تبریز بنا کرد. او مدیر مجلهی بهار بود.
*
پروین از 12 سالگی شعر میگفت و زیبا میگفت:
ای مرغک خُرد ز آشیانه
پرواز کن و پریدن آموز
تا کی حرکات کودکانه
در باغ و چمن چمیدن آموز
رام تو نمیشود زمانه
رام از چه شدی، رمیدن آموز...
*
جوانتر که شد شعرهایش جدی و قوی شدند. بیشتر هنر پروین در سرودن شعرهایی بود که به صورت مناظره، ضربالمثل و حکایت بودند و در میان مردم کوچه و بازار، زبان به زبان میگشتند.
*
ای گل تو زِ جمعیت گلزار چه دیدی؟
جز سرزنش و بَدسری خار، چه دیدی؟
ای لعل دلافروز، تو با این همه پرتو
جز مشتری سِفله به بازار چه دیدی؟...
*
تیر 1313: ازدواج پروین با پسرعموی خود که یک نظامی بود؛ اما این ازدواج ادامه نداشت و در سال 1314 به جدایی انجامید.
*
در دیوان پروین، شعرهای متنوعی هست؛ مثل پنح مسمّط، حدود ده غزل، پنجاه و چند قصیده، حدود پنجاه مثنوی و نزدیک به صد قطعه و...
*
یکی از هنرهای اصلی پروین در سرودن اشعارش، استفاده از صنعت مناظره است.
مناظره در قالب قطعه گفته شده است. مناظره، یعنی گفتوگو بین دو نفر که معمولاً در شعر بین دو شخصیت انسانی، حیوانی و... انجام میگیرد؛ مثل دزد و قاضی، شیر و گربه، مور و مار، سیر و پیاز، گوهر و سنگ و...
*
پیرمردی تهیدست با گدایی، برای زن و فرزندانش غذا فراهم میکرد. روزی به آسیابی رفت و آسیابان مقداری گندم در دامن او ریخت. پیرمرد گوشههای دامنش را گره زد تا گندمها به زمین نریزد. در راه خانه میگفت: «ای گشایندهی گرهها، گرههای زندگی مرا بگشا...»
ناگهان یک گره از گرهها باز شد و گندمها به زمین ریخت. پیرمرد خیلی ناراحت شد و رو به خدا گفت:
«من تو راکی گفتم ای یار عزیز
کاین گره بگشای و گندم را بریز؟»
پیرمرد نشست تا گندمهای به زمین ریخته را جمع کند؛ اما با ناباوری زیاد دید که گندمها روی کیسهای از سکههای طلا ریخته شده است...
حکایت زیبای فوق در یکی از شعرهای خواندنی پروین آمده است.
پیرمردی مفلس و برگشته بخت
روزگاری داشت ناهموار و سخت...
*
پروین خوشقریحه و جوان در فروردین سال 1320 دچار بیماری حصبه شد و بعد از چند روز از دنیا رفت. او را در مقبرهی خانوادگیاش در کنار پدر، در شهر قم و در حرم حضرت معصومه(س) به خاک سپردند.
بر سنگ قبر او شعر زیبایی است که خود او قبل از مردنش سروده. به دیدنش که رفتید حتماً آن را بخوانید.
ارسال نظر در مورد این مقاله