سرمقاله/ ماه حساب و کتاب‌ها


ماه اسفند رسید. ماهی که تقریباً می‌شود گفت، ماه حساب و کتاب است. ماهی که باید بنشینیم با خودمان حساب کنیم ببینیم در این یک سال گذشته چه کارهایی کردیم و چه کارهایی نکردیم، و آن کارهایی که کردیم کدامش درست بوده و کدامش اشتباه. این ماه، ماهی ا‌ست که باید چرتکه بیندازیم برای حساب و کتاب دوستی‌های‌مان، رفت و آمدهای‌مان، خواب و بیداری‌های‌مان، خورد و خوراک‌های‌مان، حرف‌های‌مان، باورهای‌مان، کتاب‌های‌مان و...

ببینیم کی رفته و کی آمده؟ کی برده و کی داده؟ با کی رفتیم و کجا رفتیم؟

خودمان را بسنجیم. به خودمان فکر کنیم. به همسایه‌‌ی‌مان فکر کنیم، به دوستان‌مان، به کوچه‌ی‌مان، به شهرمان، به دنیای‌مان و...

فکر کنیم که در این یک سال چه‌قدر درس خواندیم؟ چه‌قدر یاد گرفتیم و چه‌قدر از یاد بردیم؟

فکر کنیم که در این یک سال چه‌قدر یارانه گرفتیم و با آن یارانه چه‌قدر به پیشرفت جامعه کمک کردیم؟ این یارانه‌ای که دولت با نهایت سختی آن را جور می‌کند و به حساب ما می‌ریزد، بالأخره به کجا می‌رود؟ صرف خرید کتاب می‌شود یا صرف کرایه‌ی رفت و آمد؟ یا صرف سیگار بابا می‌شود و دود می‌شود؟

اگر در مسکن مهر داریم زندگی می‌کنیم، فکر کنیم این مسکنی که دولت به ما داده و به خاطرش ابر و باد و مه و خورشید و فلک دست به دست هم دادند تا ساخته شود، آیا مکانی برای آسایش جسم و فکر ماست یا مکانی که پدرمان آن را اجاره داده تا با پولش یک ماشین به ماشین‌های‌مان اضافه کنیم.

فکر کنیم که آیا ما دولت‌ها را می‌سازیم یا دولت‌ها ما را می‌سازند؟

فکر کنیم به انرژی هسته‌ای و گروهی که می‌روند با گروه 1+5 صحبت کند و تلاش و تفکری که این گروه دارد، تا بلکه تحریم‌ها برداشته شود.

فکر کنیم مشکلاتی که به خاطر تحریم‌ها ایجاد شده است. داروهایی که به کشور نرسیدند و بیمارانی که به خاطر نبود دارو جان خود را از دست دادند. مسافرانی که به خاطر تحریم‌ها به پول خود نرسیدند و سفرشان نیمه‌کاره ماند. کشورهایی که با خیال راحت ما را تحریم کرده‌اند و به فکر مشکلات ما نیستند.

فکر کنیم به کودکانی که امسال از دست رفتند. کودکانی که گرفتار کودک‌آزاری شدند. بزرگ‌ترهایی که این گرفتاری‌ها را درست کردند و هنوز یاد نگرفتند که با کودک چگونه رفتار کنند.

فکر کنیم به کودکانی که در کشورهای در حال جنگ گرفتار شده‌اند. بچه‌هایی که در محاصره گیر کرده‌اند و منتظر غذا هستند. بچه‌هایی که از کشور در حال جنگ‌شان فرار کرده‌اند و در بیابان‌های بی‌آب و علف در سرما و گرمای طاقت‌فرسا زندگی می‌کنند.

فکر کنیم به بچه‌های سوریه، به نفت عراق، به تفنگ‌های امریکا، به کالاهای چینی، به طوفان فیلیپین، به جزایر سه‌گانه‌ی ایرانی، به خیانت‌کاران، به خدمت‌گزاران، به...

و این‌گونه است که سال 1392 با همه‌ی سختی‌ها و خوشی‌هایش به پایان می‌رسد و ما را با دنیایی از فکر و خیال تنها می‌گذارد.

یا مقلب‌ القلوب و الابصار...

 

CAPTCHA Image