شعر/ تولد ماه


دوباره آمد از راه

تولد مادرم

کادو گرفته بودند

برادر و خواهرم

*

من هم رفتم به بازار

تا بخرم هدیه

مانده بودم چه چیزی

من بکنم تهیه

*

قدم‌زنان تو بازار

هی گشتم و هی گشتم

خسته شدم چون شب شد

آخر یه جا نشستم

*

چشم‌هایم را وا کردم

نگاه کردم به بالا

صحنه‌ی زیبایی بود

صورت زیبای ماه

*

دیدم ماه مهربان

دست خود را تکان داد

لباس زیبایش را

آرام به من نشان داد

*

مادر وقتی وارد شد

برق‌ها شدند روشن

از خوش‌حالی زیاد

بادکنک‌ها ترکیدن

*

نوبت رسید به کادو

اول کادوی بابا

بعد هم آبجی و داداش

کادوی من هم حالا

*

مامان لباسو پوشید

چون خیلی کردم اصرار

یاد چیزی افتادم

یاد دیشب تو بازار

یاسمن‌سادات شریفی – اراک

دوست خوب آسمانه: یاسمن‌سادات شریفی

سلام! اثر زیبایت را خواندم. شعر منظومی که قصه‌ی یک روز تولد را حکایت می‌کند. قصه‌ی کسی که به دنبال هدیه‌ی تولد برای مادرش است و نمی‌داند چه بخرد؛ اما نگاهش به ماه می‌افتد و ستاره‌های آسمان که به نظر می‌رسد لباس زیبایی بخرد.

این اثر اگر همین‌طور روایت شود، یک اثر منظوم است. اثری که وزن و آهنگ دارد؛ اما در بین کارت تصویر شاعرانه هم دیده می‌شود. همین که ستاره‌ها را به لباس تشبیه کرده‌ای یا ماه را به کسی تشبیه کرده‌ای که لباس زیبایی دارد.

دیدم ماه مهربان

دست خود را تکان داد

لباس زیبایش را

آرام به من نشان داد.

در این‌جا از عنصر شخصیت‌انگاری یا جان‌بخشی هم استفاده کرده‌ای. به ماه جان داده‌ای که دست تکان می‌دهد. و این جالب است. کار تو نشان می‌دهد که شاعرانگی در کارت زیاد است؛ اما باید روی وزن و قافیه بیش‌تر کار کنی. شعر «تولد ماه» تو نیازمند به اصلاح وزن و قافیه است که با مطالعه و تلاش این مشکل از کارت هم برطرف می‌شود. به امید کارهای زیباتر!

آسمانه

 

CAPTCHA Image