نویسنده
غبار بود؛ غبار سُم اسبهایی که به تاخت میرفتند و میآمدند.
-کاروان به نزدیکی مدینه رسیده است. گویا عزم حمله به شهر را دارند!
-ابوسفیان در فکر یکسره کردن کار مسلمانان است. شما چه تصمیمی دارید یا رسولالله؟
حضرت محمد(ص) تبسم میکرد و به لطف خدا میاندیشید. مسلمانان مشغول کندن خندقی بزرگ در اطراف شهر مدینه بودند؛ خندقی که مانع ورود دشمنان به شهر میشد این پیشنهاد سلمان فارسی بود. او وقتی در سرزمین خود ایران بود، این تاکتیک نظامی را از ایرانیان یاد گرفته بود.
ناگهان در چالهی بزرگ خندق سنگی سفید و بزرگ نمایان شد. کسی نتوانست آن را از جا دربیاورد. سلمان با شتاب به نزد پیامبر(ص) رفت و ماجرای آن سنگ را به او گفت. حضرت محمد(ص) کلنگی به دست گرفت، نام خدا را بر زبان آورد و آن را به سر سنگ سفید کوبید. با اولین ضربه، جرقهای بلند شد.
- اللهاکبر...
مسلمانان با فریاد اللهاکبر پیامبر(ص) همراه شدند و صدای تکبیرشان به آسمان پر کشید. حضرت محمد(ص) ضربهای دیگر به سنگ زد. دوباره جرقهای برخاست و باز هم تکبیر پیامبر(ص) و مسلمانان، به هوا برخاست. این بار قسمتی از سنگ شکسته شده بود. حضرت محمد(ص) برای بار سوم، کلنگ را بر سنگ کوبید؛ اما محکمتر از دفعههای پیش. سنگ از وسط چند ترک بزرگ برداشته و جرقه زد. تکبیرها مثل پرندههای سفیدی به سمت آسمان بال گشودند.
سلمان با حیرت پرسید: «ای رسول خدا ماجرا چیست؟ این جرقهها و آن تکبیرها...»
حضرت محمد(ص) پاسخ داد: «وقتی اولین بار کلنگ زدم و جرقهای از روی سنگ بلند شد، نگاهم به کاخهای حیره و مدائن در ایران افتاد. برادرم جبرئیل به من بشارت داد که آنها زیر پرچم اسلام قرار خواهند گرفت. بعد از جرقهی دوم، کاخهای روم را دیدم و جبرئیل به من خبر داد که آنها نیز در اختیار پیروانم قرار خواهند گرفت. در سومین جرقه، کاخهای صنعا و سرزمین یمن را دیدم و به من بشارت داد که مسلمانان بر آنها پیروز خواهند شد. من هر بار تکبیر گفتم که... ای مسلمانان بر شما مژده باد پیروزی!»
آن روز مسلمانان از آن اتفاق خوشحال شدند و خدا را شکر کردند؛ اما منافقان در اینجا و آنجای مدینه چو انداختند که: «چه آرزوهای محال و باطلی. اینان نمیتوانند در مقابل دلاوران مکه بایستند، آن وقت میگویند کاخهای کشورهای بزرگ را فتح خواهیم کرد!»
خداوند در پاسخ به طعن آنان آیهی 26 سورهی آلعمران را بر حضرت محمد(ص) نازل کرد:
بگو بارالها! ای دارندهی فرمانروایی! به هر که خواهی حکومت میدهی و از هر که خواهی باز میستانی، و هر که را خواهی عزت میبخشی و هر که را خواهی خوار میگردانی. [سررشتهی] همهی خیرات به دست توست و تو بر هر کاری توانایی.
منبع: تفسیر نمونه، تفسیر سورهی آلعمران.
ترجمهی آیه: استاد ابوالفضل بهرامپور.
ارسال نظر در مورد این مقاله