نویسنده
آه که من آن روز چهقدر نیازمند آن یک درهم بودم...
آرزو کردم کاش جوان بودم و پاهای چست و چابکی داشتم تا به سمت او میدویدم و آن دستهای بخشنده را پر از بوسه میکردم؛ اما علیل بودم و پاهایم در اختیارم نبودند. روزگارم بد بود؛ و اگر میخواستم به جایی بروم، باید خود را بر زمین میکشاندم؛ کشانکشان و هِن هِنکنان!
باور کنید تمام پشتم زخمی بود. هرچند لباسهای زُمخت میپوشیدم تا در تماس با زمین، زخمی نبینم، اما مگر میشد؟
خدایا! آن دستهای مهربان را که این یک درهم را به من بخشید، از طعامهای بهشتی پُر ساز...
خدایا! در این سالهای قحطی و خشکسالی، حتماً آن مرد غریبه همچون من نیازمند نان و لباس است.
***
با هیجان طرف مادر دویدم و گفتم: «نگاه کن مادرم، یک درهم است. یک درهم تمیز و برّاق...»
چشمهای مادرم برق زد. آن یک درهم برای ما کلی پول بود. کاش بابای شهیدم بود و به قوت بازوهایش، برایمان روزیِ بیشتری به دست میآورد! هرچند ما در سالهای قحطی و فقر بودیم و نان سخت پیدا میشد...
مادرم آه کشید و گفت: «پسرک یتیم و دوستداشتنیام، آن دستهای مهربان را شناختی که از چه کسی بود و به تو این سکه را بخشید؟»
پسرک به دوردست بیابان بیرون خانهیشان نگریست. آن مرد از آنجا رفته بود. در فکر شد و گفت: «او را نشناختم، اما مثل خودمان سر و وضعی ساده و فقیرانه داشت. بر لبهایش تبسم شیرینی بود. بر سرم دست نوازش کشید و به من گفت: پسر عزیزم!... راستی آن مرد خودش به آن یک درهم نیازی نداشت؟»
مادرم گفت: «چرا... اما او انفاق در راه خدا را بر خواستهی دل خود ترجیح داده است!»
***
در احادیث بسیاری آمده است، آیهی 274 سورهی بقره در شأن امیرمؤمنان علی(ع) نازل شده است؛ زیرا آن حضرت چهار درهم داشت، درهمی را در شب، درهمی را در روز، درهمی را در آشکارا و درهمی را در نهان، در راه خدا انفاق کرد و سپس این آیه نازل شد:
آنان که مالشان را شب و روز، پنهان و آشکار، انفاق میکنند، اجر آنها در نزد پروردگارشان است و نه بیمی بر آنهاست و نه محزون میشوند.
منبع: تفسیر نمونه، تفسیر آیهی 274 از سورهی بقره.
ارسال نظر در مورد این مقاله