قدم‌های کودکان در تاریخ ادبیات جهان

نویسنده


در تاریخ ادبیات جهان، کتاب‌هایی هستند که شاید هرگز جایزه‌ی ادبی «نوبل» نگرفته باشند و یا جزء رمان‌های بزرگ و شاخص نباشند؛ اما در تاریخ ادبیات جهان برای همیشه جاودانه مانده‌اند. ماندگاری این کتاب‌ها مربوط به فرم، ساختار و یا فنون نگارشی و ادبیات‌شان هم نیست. این کتاب‌ها گاه صاحب ماجرای ساده‌ای هستند و گاه داستان موجودی غریب را بازگو می‌کنند. همه‌ی آن‌ها دارای لحن ساده‌ای هستند که بیش‌تر برای گفتن داستان‌شان انتخاب کرده‌اند. گویی حرف‌های به ظاهر ساده‌ی آن‌ها را، تنها دل و روح پاکی چون دل و روح پاک و بی‌آلایش کودکان می‌فهمند.

یه سؤال...! شما در زمان خواندن داستان «پینوکیو» (کارلو کلودی) به چه خاطر موجود چوبی مانند او برای همیشه در قلب شما می‌ماند؟ یا داستان «شازده‌کوچولو» (آنتوان دوسنت اگزوپری) چه چیز این آدم فضاییِ تنها را برای شما دوست‌داشتنی و دل‌نشین می‌کند؟ و یا داستان «پری دریایی» (هانس کریستین اندرسن) یک موجود افسانه‌‎ای آبزی که سر و تنه‌ای به شکل یک زن زیبا و دمی شبیه ماهی دارد، چگونه راه و رسم زندگی و رازهای کوچک و ساده‌ای که درباره‌ی زندگی می‌گوید در ذهن شما نفوذ می‌کند؟

همان‌طور که اشاره کردم بیش‌تر این کتاب‌ها را می‌توان در شمار کتاب‌های کودک قرار داد؛ اما مخاطب اصلی این کتاب‌ها قلب و روح خوانندگان است. بیش‌تر نویسندگان این‌گونه کتاب‌ها خودشان در ابتدای کتاب‌های‌شان به این ویژگی آثارشان اشاره کرده‌اند. «موریس دروئون» در مقدمه‌ی کتاب «تیستوی سبز انگشتی» به این موضوع اشاره دارد و این‌گونه درباره‌اش می‌نویسد: «وقتی کتاب را می‌نوشتم، متوجه شدم که تفاوت تنها در شکل نوشتن و عبارت‌پردازی‌هاست؛ اما مسائل همان مسائل همیشگی است و در واقع متوجه شدم که برای یک گروه بچه‌ی مشخص حرف نمی‌زنم؛ بچه‌هایی که برای‌شان می‌نوشتم یا آدم‌بزرگ‌های آینده بودند یا بچه‌های روزگار گذشته.»

هانس کریستین اندرسن در پاسخ دوست صمیمی‌اش «موریتز ملچوار» و همسرش گفته بود: «بیش‌تر کسانی که در مراسم تدفین، مرا بدرقه خواهند کرد، کودکان هستند؛ ضربات موسیقی را برای قدم‌های کوچک‌شان هماهنگ کن.»

 

CAPTCHA Image