مریم مظفری - اول دبیرستان – کاشان
به اعتقاد من همه معنی زندگی واقعی را میدانند.
زندگی، یعنی این که سر به سر خواهرت بگذاری و بعد بخندی؛ آنقدر که دیدگانت اشکآلود شود.
یعنی یک لیوان شیرکاکائو یا چایی برداری و بنشینی روی رختخوابهایی که با زحمت مرتب شدهاند. کنترل برداری، تلویزیون ببینی و هر وقت دلت خواست کانال به کانال کنی.
این که وقتی زنگ در را میزنند خودت را مثل خواهرت به خواب بزنی تا نروی در را باز کنی و وقتی برادرت رفت لب در و با ظرفی پر از آش نذری برگشت، جَست بزنی و بگویی همهاش مال خودم است.
زندگی، یعنی وقتی تو را دعوا میکنند، بخندی و خودت را محکم بیندازی روی کاناپه.
یعنی این که وقتی بابا میگوید: «لطفاً برایم چایی بیاور!» چایی بیاوری و با شوق و ذوق بگویی: «پدر میشود امسال لوازمالتحریر مدرسه را با هم به بازار برویم و بخریم.»
یعنی وقتی صبحها مادر، تو را برای نماز بیدار میکند بگویی: «دو دقیقه، فقط دو دقیقه.»
یعنی وقتی با دیگری سر دیدن برنامههای تلویزیون اختلاف پیدا میکنی، چون تو میخواهی این برنامه را ببینی و دیگری آن را، تو باید تسلیم شوی و عقب بنشینی؛ چون میگویند تو عاقلتری.
زندگی، یعنی همین چیزهایی که به ظاهر ساده است؛ قبول داری؟
یادداشت
دربارهی زندگی گفتهها و نکتههای زیادی وجود دارد؛ چون ما در آن جریان داریم و همیشه با زندگی روبهروییم. مریم مظفری یادداشت زیبایی دربارهی زندگی نوشته و چه روشن زندگی را با واژههای معمولی به تصویر کشیده است. حالا که خانم مظفری دربارهی زندگی نوشته بد نیست شما هم دست به کار شوید و دربارهی زندگی بنویسید. به نظر شما زندگی یعنی چه؟
منتظر نوشتههای زیبای شما دربارهی زندگی هستم.
آسمانه
ارسال نظر در مورد این مقاله