نویسنده
آه... این دفعه هم نشد!
جبهه یک جای دور نیست. در همین نزدیکیهاست. یک جای کوچک نیست. بزرگ مثل اقیانوس است؛ پر از خاطره و حرف و شعر؛ پر از گفتههای تلخ و شیرین از حماسههای کوچک و بزرگ رزمندگان شجاع ما.
جبهه یک کتاب است؛ کتابی که مثل آفتاب، آنقدر نورانی است که هیچگاه، نور آن تمام نمیشود.
*
جبهه پر از یادگاریست؛ گاهی یادگاریهای جبهه عملیاتش هستند؛ گاهی مکانهای مقدس و معطر آن؛ گاهی هم اتفاقها و حادثههایی که در آن خلق شدهاند.
اما مهمترین یادگاریهای جبهه، شهدای آن هستند. شهدا هیچگاه از یاد ما پاک نمیشوند. شهدا مثل شمع میدرخشند و به ما درس زندگی میدهند.
*
عموحسن یکی از آن یادگاریهای باارزش و ماندگار جبهه است.
حاجحسن امیری
پیرمرد کوتاهقد و بذلهگویی که در بین بچههای لشکر 27 محمد رسولالله(ص) به عموحسن معروف بود.
عموحسن را به دویدنهای میدان صبحگاه دوکوهه و شعرهای حماسی و زیبایی که میخواند، میشناسند؛ البته از وزن و قافیههای عجیب و غریب آن شعرهای دوستداشتنی معلوم بود که خودش خالقِ آنهاست.
بعد از دویدن دور میدان صبحگاه در هر روز اول صبح، بچهها از نفس میافتادند؛ اما انگشت به دهان میماندند که عموحسن چگونه با گردان بعدی هم میدود و همچنان سرحال است!
*
عموحسن گاهی اذان میگفت. اذان او عجیب و بینظیر بود. عموحسن ماجرایی عجیبتر از اذانش داشت...
*
هر کس بیمار میشد عموحسن وسط دو نماز میکرفن را برمیداشت و برایش روضه میخواند. کاری نداشت فرماندهای آنجاست یا بزرگتری. کسی خوشش میآید یا نه!
نماز که تمام میشد مُهرها را جمع میکرد میگذاشت توی جامهری. دستش را میکشید به مُهر رزمندهها و میکشید به صورتش...
یک بار در عملیات کربلای 4، عموحسن و چندتا از بچهها توی سنگر بودند. سنگر بمباران شد. بچهها یکی یکی خودشان را از درون آن بیرون کشیدند. سالم و زخمی؛ اما عموحسن نیامد!
- عموحسن چه شده؟
- نگران نباشید. من اینجا هستم!
او از زیر خاک خودش را بیرون کشید و با حسرت گفت: «آه... این دفعه هم نشد و من شهید نشدم!»
*
اما آسمان کربلای 5 میهمان پرستوهای زیادی بود که عموحسن یکی از آنهاست.
عموحسن در دنیا دنبال متاع نبود. جیبهایش را که میگشتی یک صدتومانی هم نداشت؛ اما او دنبال متاع آخرت بود.
عموحسن یک روز با خون خود، سر و روی سفیدش را حنا کرد و به دیدار خدا رفت.
*
عموحسن آنقدر خاطره دارد که باید به سراغش بروید و یکی یکی آنها را از او بپرسید...
ارسال نظر در مورد این مقاله