اتاق مشاور

نویسنده


کارشناس روان‌شناسی بالینی

سلام خانم مشاور! خانواده‌ی من مدت‌هاست که با خانواده‌ی عمو و عمه‌ام قهر هستند و ما هیچ وقت رفت و آمدی با هم نداریم. دو سال پیش که هنوز خانواده‌ها با هم قهر نبودند، من و پسرعموها و پسرعمه‌هایم خیلی با هم دوست بودیم و وقتی با هم بودیم خیلی به ما خوش می‌گذشت؛ اما الآن مدت زیادی است که همدیگر را ندیده‌ایم. به نظر شما من چطوری می‌توانم این خانواده‌ها را با هم آشتی بدهم؟

ی. منبری – لنگرود

سلام به دوست خوبم!

نامه‌ات را خواندم. توضیح نداده بودی که دلیل قهر خانواده‌ی پدری‌تان با یکدیگر به چه علت بود. اگر هر یک از پسرعموها و پسرعمه‌های شما هم به همان اندازه که شما برای آشتی علاقه‌مندی نشان می‌دهید با شما همراه باشند، پیشنهاد می‌کنم که برای آشتی دادن افراد خانواده با یکدیگر هم‌پیمان شوید. می‌توانید با آن‌ها صحبت کنید و از آن‌ها کمک بخواهید. یکی از راه‌هایی که می‌توانم به شما پیشنهاد کنم این است که هر یک از پسرعموها یا پسرعمه‌ها طبق قرار قبلی که با یکدیگر دارید پدر و مادرش را با دیگر افراد خانواده که با آن‌ها قهر است در مکانی از قبل تعیین شده با یکدیگر روبه‌رو کند. شاید به این طریق پدران‌تان تصمیم به آشتی بگیرند.

همچنین می‌توانید از پدربزرگ یا مادربزرگ‌تان کمک بگیرید، با آن‌ها صحبت کنید و از آن‌ها خواهش کنید تا برای پایان دادن به این قهر و دعوا با شما همکاری کنند. پدربزرگ و یا مادربزرگ‌تان به بهانه‌ی مریضی و ناخوشی می‌توانند در یک روز مشخص از همه‌ی فرزندان‌شان بخواهند که به دیدن‌شان بروند و درست زمانی که همه‌ی آن‌ها به دیدارشان آمدند از آن‌ها بخواهند که آشتی کنند و به این دعوای چندساله پایان دهند.

همچنین اگر می‌توانید با پدر و مادر خودتان صحبت کنید و به آن‌ها بگویید که بزرگ‌تری کنند و دست از قهر بردارند و فراموش نکنند که اگر روزی خدای ناکرده یکی از خواهران و برادران‌شان را از دست بدهند بابت این که بهترین لحظات زندگی‌شان را در قهر و دعوا با یکدیگر به سر برده‌اند، بسیار غمگین خواهند شد و افسوس خواهند خورد.

ان‌شاالله که مشکل خانوادگی‌تان به زودی حل خواهد شد.

                                                          ***

سلام! پدر من کمی عصبی است و معمولاً اخلاقش تند می‌شود؛ البته او توی خانه با من و مادرم خیلی مهربان است و ما را خیلی دوست دارد؛ اما بیرون از خانه زود عصبانی می‌شود. مثلاً وقتی با هم خرید می‌رویم با دعوا برمی‌گردیم. آیا اخلاق او درست می‌شود؟

سمیه. ک – کوهدشت

با سلام به دوست عزیزم!

دوست عزیزم توضیح نداده بودید که پدر شما در بیرون از منزل چرا عصبانی می‌شود؟ آیا این پرخاشگری‌های او بی‌دلیل است یا نه برای هر یک از آن‌ها دلیل قانع کننده‌ای وجود دارد.

شاید پدر شما کمی بی‌طاقت و کم‌صبر باشند و این در بیرون از منزل دلیل پرخاشگری‌های اوست، پیشنهاد می‌کنم در زمان‌هایی که بیرون از منزل هستید وقتی احساس می‌کنید که پدرتان در حال عصبانی شدن است با نگاه‌های مهربان خود یا فشار دادن دستش یا حرف زدن با او حواسش را نسبت به موضوعی که او را عصبانی کرده است، پرت کنید.

شاید شنیدن جمله‌ی: پدر امروز به من خیلی خوش گذشت، من این روز را هیچ وقت فراموش نمی‌کنم، از شما ممنونم و... قبل از شروع پرخاشگری و عصبانیت پدرتان، چراغ قرمزی باشد برای او تا جلو عصبانیت خود را بگیرد و قشنگ‌ترین لحظه‌ی زندگی دخترش را زیباتر کند. گاهی مواقع ممکن است دلیل تمام پرخاشگری‌های پدر شما از روی عادت باشد.

در عین حال پیشنهاد دیگری که می‌توانم بکنم این است که با پدرتان صحبت کنید و دلیل پرخاشگری‌هایش را در بیرون از منزل بپرسید، شاید خودشان هم از این که در چینن مواقعی به  سرعت عصبانی می‌شوند، ناراحت باشند. شما می‌توانید با روابط عمومی مجله‌ی سلام بچه‌ها تماس بگیرید و از آن‌ها تقاضای شماره‌ی آبان ماه سال 1391 را بکنید، در آن شماره به طور کامل به مسأله‌ی پرخاشگری و شیوه‌های کنترل عصبانیت پرداخته شده است. با مطالعه‌ی تکنیک‌های کنترل پرخاشگری حتماً می‌توانید به پدرتان کمک کنید تا به راحتی با این خشم‌های بی‌مورد خود مقابله کنند.

                                                          ***

ما یک خانواده‌ی خارجی هستیم. از آمریکا به ایران آمده‌ایم. پدر و مادر من مسیحی بودند؛ اما چند سال پیش مسلمان و شیعه شدند و به ایران آمدند. مذهب شیعه، مذهب خیلی خوبی است. ما در این جا حضرت محمد(ص) و حضرت علی(ع) را به خوبی شناختیم؛ اما زندگی در ایران برای من خیلی سخت است. در این‌جا محدودیت زیاد است. من و خواهرم حتماً باید لباس‌های بلند بپوشیم. کنار دریا و شنا نمی‌توانیم برویم؛ البته ما وقتی در آمریکا بودیم مادرم بعد از شیعه شدن نوع لباس پوشیدنش عوض شد. گاهی حتی پوشیه هم می‌زد. خودش به این لباس علاقه دارد؛ اما باور کنید برای ما بچه‌ها سخت است. البته ایران خوبی‌هایی هم دارد، مثلاً ما راحت می‌توانیم شبکه‌های تلویزیونی‌اش را نگاه کنیم؛ چون خیلی اخلاقی هستند. در کشور خودمان پدر و مادرم از برنامه‎های تلویزیون ناراضی بودند. در ایران کتاب‌های مذهبی هم زیاد است و ما خیلی چیزها یاد می‌گیریم؛ اما در کشور خودمان بچه‌ها حتی حضرت عیسی را خوب نمی‌شناختند.

زهرا از قم

سلام به دوست عزیزم!

تولد دوباره‌ی شما را تبریک می‌گویم! این که می‌گویم تولد دوباره، حتماً خودتان متوجه منظورم شده‌اید؛ اسلام برای شما تولد دوباره است و شما می‌توانید برای بار دوم زندگی را به گونه‌ای دیگر از نگاه اسلام تجربه کنید.

دوست خوبم شاید یکی از همان تجربه‌ها همان بحث شنا کردن در دریا باشد که خودتان گفتید. درست است که در کشورهای غیرمسلمان زنان و مردان آزاد هستند تا در کنار هم در دریا شنا کنند؛ اما این مسأله در کشورهای مسلمان پذیرفته نیست، اما غیرممکن هم نیست. تا جایی که من اطلاع دارم در کنار دریا مکان‌هایی محافظت‌شده برای شنای خانم‌ها وجود دارد که به راحتی و دور از چشم نامحرم می‌توانند شنا کنند.

دوست عزیزم! من در شماره‌های گذشته نیز در سؤال‌های مطرح‌‌شده راجع به حجاب و نوع  پوشش صحبت کرده‌ام. نمی‌دانم که نوع پوشش شما در گذشته چگونه بوده است. احساس من این است که شما از نوع پوششی که هم‌اکنون دارید آن‌چنان خوش‌حال نیستید و احساس می‌کنید که چندان جالب نیست، ولی یک سؤال از شما دارم، چرا پذیرش این نوع پوشش برای شما سخت است؟

آیا فعالیت خاصی انجام می‌دهید که این نوع پوشش باعث سختی کار شما می‌شود؟

می‌دانید چه چیز برای من موجبات غرور را در چند ماه قبل آورد؟

شاید شما هم در تلویزیون قهرمانی خانم سمیه حیدری را در مسابقه‌های کوراش 2013 دیده باشید. در هر جای کره‌ی زمین بوده‌اند زنانی که برای کشورشان افتخار کسب کرده‌اند، اما افتخاری که خانم حیدری برای کشورمان کسب کرده‌اند به نظر من کسب مدال نقره نبود، حضور به عنوان یک خانم محجبه روی سکوی قهرمانی آن هم در کشوری بیگانه بود.

غرور و افتخاری بود برای همه‌ی زنان مسلمان و ایرانی. حرف نگفته‌ای بود برای تمام کسانی که می‌گویند حجاب مانع پیشرفت است. دوست خوبم، به اعتقاد من حجاب زمانی برای شما مانع است که شما از جان و دل آن را نخواهید و دوستش نداشته باشید. اگر با این دیدگاه که یک گل برای ادامه‌ی حیات به خار نیاز دارد به حجاب نگاه کنید آن‌گاه متوجه منظور من خواهید شد. حجاب از شما محافظت می‌کند، شاید اگر به گذشته و نوع پوشش خود نسبت به امنیتی که داشته‌اید نگاه کنید، و حجاب اکنون خود را با امنیتی که برای‌تان به ارمغان آورده با آن مقایسه کنید، متوجه منظور من بشوید.

دوست عزیزم پیشنهاد می‌کنم برگه‌ای بردارید و روی آن سعی کنید لباس‌هایی را که دوست دارید بپوشید طراحی کنید، سعی کنید در زمان طراحی به مسأله‌ی حجاب و نوع نگاه اسلام به آن توجه کنید. شاید بتواند کمک زیادی به شما در پذیرش نوع پوشش دین اسلام داشته باشد.

شاید بد نباشد که خواندن کتاب حریم ریحانه‌ی 2 را به شما پیشنهاد کنم. کتاب جیبی کوچکی است که به طور کامل به تمام سؤال‌های شما پاسخ  می‌دهد، در این کتاب سیر تاریخ پوشش در جهان را به تصویر کشیده است. شاید دیدن نوع پوشش در کشورهای اروپایی در گذشته برای‎تان جالب باشد و بتوانید در مورد پذیرش حجاب راحت‌تر تصمیم بگیرند.

                                                          ***

سلام! من یک دختر 15 ساله هستم که یک خواهر 17 ساله هم دارم. خواهر من مدتی است که خیلی با موبایلش حرف می‌زند. گاهی که پدر مادرم نباشند با تلفن خانه ساعت‌ها حرف می‌زند. خیلی هم آرام حرف می‌زند. همین تلفن زدن‌ها و آرام حرف‌زدن‌هایش مرا حسابی به فکر فرو برده. پدر و مادر من از این کارها خوش‌شان نمی‌آید. اگر این قضیه را بدانند، با خواهرم حسابی برخورد می‌کنند. من نمی‌دانم که این قضیه را به آن‌ها بگویم یا نه؟

م. کاسبی – تهران

دوست خوبم سلام!

خوش‌حالم از این که نامه نوشتید و در آن از احساس نگرانی که دارید با من صحبت کرده‌اید.

دوست عزیز ولی چرا راجع به همین نگرانی با خود خواهرتان صحبت نمی‌کنید؟ آیا می‌ترسید که احساسات شما و نگرانی‌های‌تان را درک نکند؟

پیشنهاد می‌کنم در قدم اول با مهربانی با او صحبت کنید و از او بخواهید راجع به تلفن‌هایش با شما صحبت کند. شاید موضوع اصلاً آنچه که شما فکر می‌کنید نباشد و نگرانی‌های شما بی‌مورد باشد. اگر هم که این‌گونه نبود و احساس کردید که مشکلی برایش پیش آمده پیشنهاد می‌کنم به طور منطقی با او در مورد مشکلش صحبت کنید. اگر نتوانستید مشکل را حل کنید از او بخواهید تا با مادرتان صحبت کند و او را در جریان بگذارد. فراموش نکنید که هیچ کس در دنیا نمی‌تواند به اندازه‌ی پدر و مادر برای‌تان دلسوزی کند. به یاد داشته باشید که بهترین مشاور و دوست در زندگی هر شخصی می‌تواند پدر و مادرش باشد.

همچنین یک موضوع را فراموش نکنید، و اگر لازم شد آن را به پدر و مادرتان یادآوری کنید و آن این است که اگر خدای نکرده خواهرتان رابطه‌ی دوستی با پسری را آغاز کرده است هر گونه برخورد تند و خشن از طرف خانواده‌ی شما با خواهرتان نه تنها او را از شما دور می‌سازد، بلکه به سمت نادرست نزدیک‌ترش می‌کند. پس سعی کنید با دوستی و مهربانی او را از انجام کار اشتباه خود آگاه کنید.

در پایان امیدوارم که احساس شما اشتباه بوده باشد و این تلفن صحبت کردن‌های گاه و بیگاه خواهرتان یک سوء‌تفاهم بیش‌تر نباشد.

                                                          ***

پدر و مادر من خیلی با هم دعوا می‌کنند. خیلی هم قهر می‌کنند. الآن نزدیک یک سال است که با هم قهر هستند. وقتی با هم قهر هستند به من هم بد می‌گذرد، البته الآن دیگر عادت کرده‌ام.

من هیچ‌وقت نمی‌توانم با پدر و مادرم به سفر یا پارک بروم؛ چون آن‌ها با هم قهر هستند و حاضر نمی‌شوند که با هم به جایی بروند. هر وقت به سفر می‌روم یا با مادرم هستم یا با پدرم. دوست دارم که به پدر و مادرها بگویید اگر می‌خواهید با هم قهر باشید پس برای چی با هم ازدواج کردید؟

س.پ – محلات

دوست خوبم سلام!

شما از من خواسته‌اید که به پدر و مادرها بگویم که اگر می‌خواهند قهر باشند پس چرا با یکدیگر ازدواج کرده‌اند؛ اما من از شما یک سؤال دارم. چرا خودتان به آن‌ها نمی‌گویید؟

آیا حس نمی‌کنید که آن‌قدر بزرگ شده‌اید که به راحتی بتوانید خودتان این سؤال را از آن‌ها بپرسید.

دوست عزیزم، من بارها گفته‌ام دعوا و مشاجره بین والدین امری طبیعی است و این به دلیل اختلاف نظری است که بین والدین وجود دارد. متأسفانه درجه‌ی این اختلاف بین والدین شما بسیار بالاست و در عین حال پدر و مادر شما نیز حاضر به گذشت و فداکاری در مقابل یکدیگر نیستند.

دوست خوبم، من نمی‌توانم کمکی به حل مشکل پدر و مادرتان بکنم، پیشنهاد من این است تا دوستانه از آن‌ها بخواهید به صورت حضوری به مشاور مراجعه کنند و سعی در حل مشکلات بین خودشان داشته باشند.

اما راهکاری که برای شما دارم این است:

دو برگه‌ی سفید بردارید و دو کارت دعوت طبق سلیقه‌ی خودتان نقاشی کنید. روی کارت‌ها از میهمانان‌تان (پدر و مادرتان) دعوت کنید تا در زمان خاص در میهمانی شما شرکت کنند.

مهمانی را در اتاق خود برگزار کنید. روی کارت بنویسید که مکان برگزاری میهمانی اتاق شماست و شکلات یا شیرینی تهیه کنید و در زمان تعیین‌شده منتظر پذیرایی از مهمانان‌تان باشید.

هنگامی که آن‌ها به مهمانی شما آمدند فرصت خوبی است تا شما سؤال‌هایی را که دارید از آن‌ها بپرسید. این که چرا تصمیم گرفتند با یکدیگر ازدواج کنند درحالی که بیش‌تر سال را با یکدیگر قهر هستند؟

چرا بچه‌دار شدند وقتی که یکدیگر را دوست ندارند؟

از آن‌ها بپرسید چرا نمی‌توانید هیچ‌گاه مانند خانواده‌های دیگر با هم به مسافرت یا مهمانی بروید؟ و...

همچنین از احساس خودتان نسبت به دعوا و  قهرهای آن‌ها برای‌شان صحبت کنید. به آن‌ها بگویید زمانی که بین‌شان قهر به وجود می‌آید شما احساس غم و اندوه می‌کنید. قطعاً پدر و مادر شما در میان دعواها و قهرهای‌شان اصلاً حواس‌شان به شما نیست و نمی‌دانند که شما چه‌قدر از این موضوع ناراحت هستید. از آن‌ها بخواهید تا به خاطر شما هم که شده برای حل مشکلات‌شان به مشاور مراجعه کنند.

دوست خوبم سعی کنید تا آن‌ها را متوجه این نکته کنید که شما هیچ‌وقت نمی‌توانید به این نوع زندگی عادت کنید و آرزوی شما این است که مانند بچه‌های دیگر دست پدر و مادرتان را با هم در دست‌های‌تان داشته باشید. من مطمئن هستم که اگر شما بتوانید والدین‌تان را راضی به حضور در مراکز مشاوره‌ی خانواده بکنید حتماً مشکلات بین آن‌ها به تدریج از میان خواهد رفت.

CAPTCHA Image