لطفاً کمربندهای‌تان را ببندید

نویسنده


1. وقتی برادران حضرت یوسف(ع) پیش یوسف آمدند و از کار بدی که در حق او انجام داده بودند - حسادت به یوسف، دور کردن او از دامان خانواده و انداختن او در چاه - بخشش خواستند، یوسف زود آنان را بخشید به آنان گفت: «امروز هیچ ملامت و سرزنشى بر شما نیست، خدا شما را مى‏آمرزد و او مهربان‏ترین مهربانان است.» (یوسف/92) اما وقتی از پدر بخشش خواستند پدر همان وقت آن‌ها را نبخشید و به آن‌ها وعده داد که: براى شما از پروردگارم درخواست آمرزش خواهم کرد (یوسف/98). چرا یوسف همان وقت برادرانش را بخشید، اما پدر گفت: از پروردگارم بخشش خواهم خواست؟

ج: اولاً: آن‌ها دست‌کم در حق دو نفر بدی کرده بودند، یوسف و پدرش. چون جنایت در درجه‌ی اول در حق یوسف بود؛ بنابراین تا او آن‌ها را نمی‌بخشید یعقوب نمی‌توانست آن‌ها را ببخشد. ثانیاً: بعضی از مفسران گفته‌اند حضرت یعقوب می‌خواست شب جمعه برسد تا در آن شب که آسمان به زمین و دعاها به اجابت نزدیک‌تر است از خداوند برای‌شان بخشش بخواهد. این سؤال، جواب‌های دیگری هم دارد که در کتاب‌های تفسیر آمده است.

2. خداوند در آیه‌ی 79 سوره‌ی نحل می‌فرماید:

آیا به پرندگان که در فضاى آسمان، رام و مسخّر هستند، ننگریسته‌اند؟ جز خداوند (کسی آن‌ها را از افتادن بر زمین) نگاه نمى‌دارد. ما می‌دانیم ماندن

پرندگان در آسمان و نیفتادن آن‌ها بر زمین به خاطر پرواز آن‌هاست؛ و اگر خود پرندگان پر نزنند و پرواز نکنند بر زمین می‌افتند پس چرا قرآن می‌گوید: خداوند پرندگان را در آسمان نگاه داشته است؟

ج: برای ماندن هر پرنده در قلب آسمان عوامل گوناگونی دست به دست هم می‌دهند. بعضی از آن‌ها این‌ها هستند:

1. وجود پرنده 2. داشتن بال 3. سلامت بال 4. وجود آسمان 5. وجود هوا در آسمان 6. وجود جاذبه‌ی زمین 7. اراده‌ی پرواز کردن 8. خنثی شدن نیروی جاذبه به وسیله‌ی پرنده و ماندن در قلب آسمان.

به نظر شما پدید آوردن کدام یک از عوامل بالا به دست پرنده است؟ بی‌شک همه‌ی عوامل به دست کسی است که به زیر و بم پرواز پرندگان و راز آسمان‌ها و زمین آگاهی کامل دارد.

در آیه‌ی دیگری (ملک/19) خداوند به زیبایی به این موضوع می‌پردازد:

آیا ندانسته‏اند که پرندگان بالاى سرشان را در حالى که بال مى‏گشایند و مى‏بندند، فقط [خداى‏] رحمان در فضا نگه مى‏دارد؟ یقیناً او بر همه چیز بیناست.

 

3. ما که خودمان می‌توانیم ترجمه‌ی قرآن را بخوانیم و بفهمیم دیگر چه نیازی به مجتهد و مرجع تقلید داریم؟

ج: این مثل آن می‌ماند که کسی بگوید: من وقتی دچار مشکل قلبی می‌شوم و نیاز به عمل قلب پیدا می‌کنم به جای مراجعه به پزشک و معاینه و عکس‌برداری و بستری شدن و رفتن به اتاق عمل و ... خودم کتاب جراحی قلب را می‌خوانم، بعد هم به آشپزخانه می‌روم، کارد را برمی‌دارم، روی تخت می‌خوابم، سینه‌ام را می‌شکافم، قلبم را عمل می‌کنم، بعد هم سوزن و نخ برمی‌دارم و سینه‌ام را می‌دوزم و خوب می‌شوم. آیا به نظر شما چنین آدمی پس از عمل خودسرانه و ناموفقیت‌آمیز خود روانه‌ی بیمارستان و احتمالاً گورستان نخواهد شد؟ اگر هم زنده بماند آیا بهتر نیست تا مدتی در تیمارستان بستری شود؟

قرآن دریایی ژرف و عمیق است. داروی همه‌ی دردهای فردی و اجتماعی انسان‌ها در آن آمده است. اما همه‌ی افراد از دریا به طور یک‌سان بهره نمی‌برند. کسی ممکن است تنها از منظره‌ی دریا لذت ببرد. کس دیگری که با شنا کردن آشناست ممکن است از لذت شنا بهره ببرد. دیگری ممکن است به اعماق برود و غواصی کند و همین طور.

همان طور که دردهای جسمی گاهی در حد سردردی ساده است که بدون مراجعه به پزشک متخصص با خوردن یک آ.اس.آ درمان می‌شود و گاهی در حد عمل‌های پیچیده است فهم قرآن نیز این گونه است. گاهی در حد یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ است که هر کسی با مراجعه به ترجمه‌ی قرآن آن را می‌فهمد. یعنی ای کسانی که ایمان آورده‌اید از خدا و پیامبرش اطاعت کنید (انفال/20) و گاهی در حد مسایل تخصصی است که تنها کسانی که سال‌ها در علوم قرآنی کار کرده‌اند می‌توانند آن را بفهمند. مثلاً پاسخ به پرسش‌هایی نظیر این که آرامش واقعی چیست و چگونه می‌توان به آن رسید؟ خواب چیست؟ چه تفاوتی با مرگ دارد؟ چرا خواب می‌بینیم؟ آیا مردگان هم می‌خوابند یا همیشه بیدارند؟ مشکلات‌مان را چگونه با قرآن حل کنیم؟ راه‌حل مسایل گوناگون زندگی را چگونه از قرآن به دست آوریم و صدها سؤال مانند آن را تنها با مراجعه به متخصصان قرآن - مجتهدان- می‌توان به دست آورد.

پس ما باید یا خودمان در علوم دینی درس بخوانیم تا به مرز اجتهاد (عالی‌ترین مرحله‌ی فهم دین) برسیم و یا از متخصصان علوم دینی-مجتهدان- پیروی کنیم.

CAPTCHA Image