نثر ادبی/ این‌جا بهشت است


زهرا عبدی – چهارم دبیرستان- قم

انعکاس نور مهتاب در چشم‌هایم هنوز باقی مانده. امشب تنها شبی است که ستارگان بر بستر آسمان خانه‌ کرده‌اند. مهتاب چه‌قدر دیدنی شده. دریا انگار نمی‌خواهد آرام بگیرد. دیگر لالایی من اثر ندارد. ابرهای تیره دوباره دست به دست هم دادند که ببارند. هر شب می‌بارند و مرا با دست‌های گرم‌شان نوازش می‌کنند. هر شب مهتاب به من لبخند می‌زند و من با دیدن آن آرام می‌شوم. سال‌هاست که با آن‌ها زندگی می‌کنم و از زندگی راضی هستم. در خانه‌ای ویلایی و بزرگ، تنهای تنها، فقط مونس من طبیعت است. هر روز صبح کلاس موسیقی می‌روم. هر روز صبح بال خود را هی باز می‌کنم و پرواز می‌کنم. امروز آسمان از همیشه آبی‌تر است. با صدای بلند می‌خندم و می‌گویم: «آدم‌ها را نگاه کن، از این بالا چه‌قدر کوچک شده‌اند.»

نزدیک ظهر شده. باز دوستم با درخشش همه جا را گرم می‌کند. به او سلام می‌کنم و او هم با خنده جواب سلامم را می‌دهد. همیشه زرد و نورانی است. صدای اذان که می‌آید  دیگر متعلق به خودم نیستم. انگار نیرویی مرا به سمتش می‌برد! فرشتگان در صف‌ها به نماز می‌ایستند. چه‌قدر باشکوه است! همه با لباس سفید نماز می‌خوانند. من هم می‌روم و کنار آن‌ها نماز می‌خوانم. اسمش را که می‌آورم یاقوت‌های آبی از گونه‌هایم جاری می‌شود. نگاهی بهش می‌کنم و می‌گویم: «بس نیست این همه انتظار، پس کی مرا با خود می‌بری؟ تو به من قول دادی.» ناگاه صدایی را می‌شنوم که می‌گوید: «ای بنده‌ی من! من هم طاقت دوری تو را ندارم. الآن وقتش است. آماده شو که با هم برویم سفر.»

از خوش‌حالی فریاد می‌زنم. بال خود را تمیز می‌کنم و با او می‌روم به اوج آسمان‌ها. جایی که هیچ کس تا حالا آن‌جا نرفته است. درختان سر به فلک کشیده دورم حلقه می‌زنند. صدای آبشار از آن دوردست‌ها می‌آید. برگ‌ها زیر پاهایم خش خش می‌کنند. درست است این‌جا همان بهشتی است که خدایم به من وعده داده بود و او کسی است که کل جهان را آفرید و همه چی را نظم و سامان داد.

یادداشت

زهرا نثر خوب و روانی دارد. به راحتی می‌تواند احساس خود را به قلم بیاورد. چند مطلب از خانم عبدی رسیده است که این حُسن در مطالبش دیده می‌شود؛ اما بعضی از موارد نیاز به توضیح دارد. اول این که در نوشتن خاطره، پرداختن زیاد به جزئیات خسته‌کننده و ملال‌آور است. درست است، ممکن است در قسمتی از خاطره نیاز به جزئی‌نگری باشد؛ اما اگر از اول تا آخر خاطره این نگاه را داشته باشیم خاطره طولانی می‌شود و از حوصله‌ی خواننده خارج.

در مورد متن «این‌جا بهشت است» هم باید اشاره کنم که باید یکدستی را در نوشتن رعایت کرد؛ یعنی اگر قرار است مطلبی محاوره‌ای نوشته بشود، همه‌ی عبارت‌ها و واژه‌ها محاوره‌ای باشد و یا برعکس؛ اما در این متن، زهرا عبدی دچار یک سردرگمی شده است؛ مثلاً بعضی فعل‌ها و عبارت‌ها را محاوره‌ای نوشته بود که نظم متن را به هم می‌زد. به خانم عبدی آفرین می‌گویم و امیدوارم در مطالب بعدی‌اش این نکات را رعایت کند.

آسمانه

CAPTCHA Image