تقویم/ کتاب آبان

نویسنده


آبان، دومین ماه پاییز برگ‌ریز، امسال روز چهارشنبه، 17 ذی‌الحجه 1434 و 23 اکتبر 2013 شروع می‌شود. آخرین روز این ماه، پنج‌شنبه 17 محرم 1435، 21 نوامبر است. با هم مناسبت‌های این ماه را مرور می‌کنیم. مهم‌ترین مناسبت‌های این ماه، عید غدیر، عاشورا و تاسوعای حسینی است. دل‌تان حسینی باد!

2 آبان، عید سعید غدیر خم

آقای قادری با مرد جوانی وارد کلاس شد. مردی که خیلی جوان‌تر از آقای قادری بود. قبل از این که درس بدهد، گفت: «بچه‌ها چند روزی مرخصی می‌روم. در این چند روز آقای علوی که از معلم‌های خوب و جوان است، به جای من به شما درس می‌دهد. حرف‌های ایشان، حرف‌های من است.»

یاد قصه‌ی‌ غدیر افتادم. آقای قادری برای چند روز نبودنش جانشین انتخاب می‌کند؛ چطور می‌‎شود پیامبر جانشینی نداشته باشد؟

8 آبان، شهادت محمدحسین فهمیده

10 آبان، شهادت اولین شهید محراب آیت‌الله قاضی‌طباطبایی

13 آبان، روز دانش‌آموز 

بغضی دردناک گلوی دانش‌آموزان را می‌فشرد. هوا بس ناجوانمردانه بی‌رحم و سرد بود. این بغض‌ها بی‌دلیل نبود. امام خمینی را از ایران تبعید کرده بودند. دانشجویان فریاد زدند؛ اما با گلوله‌ی سربازان شاه روبه‌رو شدند. حالا نوبت دانش‌آموزان بود. بغض دانش‌آموزان در صبح روز 13 آبان 57 باعث شد که مدارس خود را تعطیل کنند و به سوی دانشگاه بروند. بغض‌شان مشت گره‌کرده شد. بغض‌شان فریاد شد. فریادی که از سر خشم بود و آزادی را می‌طلبید.

22 آبان، 9 محرم، تاسوعا

وارد مغازه که شدم، با داداشم و مشتری‌اش دست دادم. مشتری‌اش که نبود، دوست داداشم بود. با داداشم احوال‌پرسی کردم و او هم حال مامان و بابا را پرسید. دوست داداشم با تعجب به من و برادر بزرگم نگاه کرد و پرسید: «تو به داداشت دست دادی و حالش را می‌پرسی؟»

گفت: «بله، چطور مگر؟»

آه سوزناکی کشید و گفت: «من سه تا داداش کوچیک و بزرگ دارم؛ اما انگار نه انگار که برادریم. سایه‌ی همدیگر را با تیر می‌زنیم.»

داداشم گفت: «این احوالپرسی معمولی که برادر و غیربرادر نمی‌شناسد. برادر مثل دوست است؛ حتی بالاتر از دوست.»

 نگاهم به عکس روی دیوار مغازه افتاد که پرچم سبزی بود و رویش نوشته شده بود: «یاابوالفضل». پایین پرچم هم نوشته شده بود: «برادر، یعنی عباس».

23 آبان، 10 محرم، عاشورا

24 آبان، روز کتاب وکتابخوانی

25 آبان، شهادت امام سجاد(ع)

خداوندا! چنان کن که از هیبت پدر و مادرم مثل سلطان خودکامه بیمناک باشم، و به هر دو چون مادری مهربان نیکی کنم، و اطاعت از آنان و نیکی به هر دوی آنان را در نظرم از لذّت خواب در چشم خواب‌آلوده شیرین‌تر، و برای سوز سینه‌ام از شربت گوارا در ذائقه‌ی تشنه خنک‌تر گردان، تا خواسته‌ی ایشان را بر خواسته‌ی خود ترجیح دهم، و خرسندی آن را بر خرسندی خود مقدّم دارم، و خوبی‌شان را در حق خود هرچند اندک باشد زیاد بینم، و نیکویی خود را درباره‌ی ایشان گرچه بسیار باشد کم شمارم.

خداوندا! صدایم را در پیش آنان ملایم کن، و گفتارم را بر آنان دلنشین فرما، و خویم را نسبت به آنان نرمی عنایت کن، و قلبم را بر هر دو مهربان ساز، و مرا نسبت به هر دو خوش‌رفتار و دلسوز قرار ده. خداوندا! هر دو را به پاس تربیت من جزای نیکو ده، و در مقابل مرا آن که مرا گرامی داشت جزای خیر عطا فرما، و هرچه را در زمان کودکی نسبت به من منظور داشته‌اند در حق ایشان منظور کن.

خداوندا! اگر از جانب من آزاری به آنان رسیده، یا از من کار ناخوشایندی دیده‌اند، یا حقی از آنان به وسیله‌ی من از بین رفته، همه را موجب پاک شدن آنان از گناهان‌شان و مایه‌ی رفعت مقام‌شان و افزونی حسنات‌شان قرار ده، ای کسی که بدی‌ها را به چندین برابر به خوبی تبدیل می‌نمایی.

صحیفه‌ی سجادیه

CAPTCHA Image