شعر/ حس تازه- پناه مهربان- مدرسه در انتظار- ترانه‌های جاودان زندگی


حس تازه

حال من عوض شده

حس تازه‌ای نشسته در دلم

توی کوچه‌باغ قلب من

یک پرنده می‌پرد

پشت پلک من

نم‌نمک خیس می‌شود

گل که می‌کنی

سکوت شب

شکسته می‌شود

با طلوع تو

دست و پای غم

بسته می‌شود.

مریم زرنشان

پناه مهربان

پرنده را نگاه کن

چه قیل و قال می‌کند

میان برگ‌های سبز

دلش به سایه‌ای خوش است

به سایه‌ای

که گاه قدبلند

و گاه گرد و کوچک است

و با شروع فصل سرد

نه سایه‌ای

نه گفت‌وگوی ساده‌ای

پرنده در به در میان آسمان

به جست‌وجوی یک پناه مهربان

... ولی پدر

که سایه‌اش

همیشه بر سرِ من است،

همیشه قدبلند

همیشه با دلم

به گفت‌وگو، بگو بخند

رابعه راد

مدرسه در انتظار

نیمه‌ی مرداد شد

مدرسه‌ها بسته‌اند

تخته‌سیاه و گچ از

چُرت زدن خسته‌اند

باز دو چشمِ کلاس

منتظر است و به راه

تا بشود فصلِ درس

تا برسد مهرماه

بود به گوشِ همه

نغمه‌ی زنگ آشنا

خسته و غمگین شده

بس که نکرده صدا

مدرسه دیگر شده

ساکت و بی‌حوصله

نیست در آن مثل قبل

همهمه و غلغله

دفترِ مشق و مداد

خط‌کش و کیف و تراش

گوش به زنگند تا

لحظه‌ی آماده‌باش

زهرا وثوقی

ترانه‌های جاودان زندگی

صدای ابر

صدای خاک

صدای چشمه‌های پاک...

صدای بال بال شاپرک

صدای جیرجیر زنجره

گشودن هزاااااار پنجره...

صدای نازک نسیم

صدای ساز برگ‌های زرد و سرخ زیر پای ما

این همه صدا...

                 *

این همه صدا،

ترانه‌های جاودان زندگی‌ست

بگو صدای جاودانه‌ی تو چیست؟

الهه تاجیک‌زاده

CAPTCHA Image