جاده‌ی بهشت/ این خلبانِ خیلی شجاع

نویسنده


عاشقِ پرواز... با عشقِ خدایی...

این‌جا آسمان است. اسم تو، سیدعلی اقبالی. تو ابرها را می‌شناسی و آن‌ها تو را. تو در دل آسمان راه رفته‌ای و آسمان تو را صدها بار بوسیده است.

تو برای خواب دشمن مثل یک کابوس بزرگ بوده‌ای. هواپیمایت مثل موجود انتحاریِ خوف‌آور بود. آن‌ها همه‌ی آسمان را به دنبال تو در جست‌وجو بودند؛ اما...

(1)

آقاسید! کجایی که جایت همچنان خالی است؟ در کدام سمت آسمانی، تا صدای غرّش هواپیمایت را با غرور بشنوم و به طوفان پروازت، با افتخار خیره شوم؟

آقاسید! خلبان هم خلبان‌هایی مثل تو.

خلبانی جَنَم می‌خواهد، ایمان می‌خواهد، شجاعت می‌خواهد، شهامت می‌طلبد؛ که تو همه‌ی این‌ها را دوست داشتی، که بارها رفتی بالای سرِ بغداد و تنِ صدام یزید و نوکرانش را لرزاندی!

آقاسید! نشانی از قبر تو نیست. لااقل نشانیِ دلت را برای ما بفرست تا ما برای دلت یک عالمه دلنوشته بفرستیم و بگوییم: «خیلی دوستت داریم!»

(2)

سیدعلی اقبالی دوگاهه

متولد هفتم مهر 1328، در محله‌ی دوگاهه‌ی پایین بازار رودبار.

محل تحصیل در دوران کودکی و نوجوانی: رودبار؛

دوران دبیرستان: تهران، دبیرستان امیرکبیر.

13 آذر 1346: استخدام در نیروی هوایی، با رتبه و مهارت بالا.

25 مرداد 1347: سفر به آمریکا برای تکمیل دوره‌ی خلبانی و پرواز با جِت‌های پیشرفته.

سال 1354: ازدواج. اسم پسرش افشین (او اکنون از پزشکان حاذق کشورمان است).

سال‌های پس از آن: مسؤولیت‌های مختلف در پایگاه‌های هوایی کشور...

(3)

روز یکم آبان 1359، درست در زمانی که کشورمان درگیر جنگ تحمیلی عراق علیه ایران بود، دو هواپیمای جنگی اف5 به پرواز درآمدند. خلبان یکی از آن‌ها سیدعلی بود که رهبری هر دو هواپیما را بر عهده داشت.

او برای یک مأموریت مهم به عراق پرواز کرد. پادگان العقره عراق را بمباران کرد. او داشت به ایران برمی‌گشت که موشک دشمن به سمت هواپیمایش شلیک شد. پرنده‌ی زخمیِ خلبان جوان ایرانی سقوط کرد؛ اما سیدعلی با چتر نجات پایین آمد و اسیر دشمنان شد.

- او چه کسی است؟

- سیدعلی اقبالی. کسی که بیش‌تر تُلمبه‌خانه‌ها و نیروگاه‌های عراق را از کار انداخته است، طرح‌های عملیاتی‌اش باعث شده تا صادرات 350 تُنی نفت عراق، به صفر برسد!

صدام که خشمگین بود، وقتی شنید او اسیر شده، لبخندِ زهرآلودی زد.

- او اسیر نیست. او باید کشته شود. همین امروز!

به دستور صدام، بدن سیدعلی را دو نیمه کردند. نیمی از پیکرش در سرزمین نینوا و نیم دیگرش در موصل عراق دفن شد.

مردم ایران و خانواده‌ی سیدعلی 22 سال بود که از او خبری نداشتند. تا آن‌که در سال 1370 خبر رسید که او شهید شده است.

بعد از سال‌ها، پیکر تکه‌تکه‌ی او شناسایی شد و به ایران آمد. دل‌ها به پیشوازش رفتند. اشک‌ها برایش مثل باران بهار باریدند.

شهید سیدعلی اقبالی‌- خلبان شجاع ایرانی‌- در بهشت زهرا آرام گرفت. شهیدی که با قرآن انس زیادی داشت و در مدت‌های کوتاهی آن را دوره می‌کرد.

عشق، شوری در نهاد ما نهاد

جان ما در بوته‌ی سودا نهاد

گفت‌وگویی در نهاد ما فکند

جست‌وجویی در درون ما نهاد...

فخرالدین عراقی

CAPTCHA Image