بهار دل دوستدار علی
همیشه پر است از نگار علی
از امت سزای بزرگی و فخر
کسی نیست جز دوستدار علی
ازیرا(1) کز ابلیس ایمن شدهست
دل شیعه اندر حصار(2) علی
به صد سال اگر مدح گوید کسی
نگوید یکی از هزار علی
به مردی و علم و به زهد و سخا(3)
بنازم بدین هر چهار علی
ازیرا که پشتم ز منت به شکر
گران است در زیر بار علی
محل علی گر بدانی همی
بیندیشی از کار و بار علی
به بیدانشی هر خسی(4) را همی
چرا آری اندر شمار علی؟
یکی اژدها بود در چنگ شیر
بهدست علی ذوالفقار علی
سران را درافگند سر زیر پای
سر تیغ جوشن گزار علی
به روز هزاهز(5) یکی کوه بود
شکیبا، دل بردبار علی
چو روباه شد شیر جنگی، چو دید
قَوی خنجر شیرخوار(6) علی
نبود اختیار علی سیم و زر
که دین بود و علم و اختیار علی
شریعت کجا یافت نصرت مگر
ز بازوی خنجر گزار علی؟
گُزین و بهین زنان جهان
کجا بود جز در کنار علی؟
حسین و حسن یادگار رسول
نبودند جز یادگار علی
حکیم ناصر خسرو قبادیانی
1) برای اینکه.
2) خانه.
3) سخاوت، بخشیدن.
4) ناچیز.
5) جنگ، گرفتاری.
6) کشندهی شیر.
ارسال نظر در مورد این مقاله