نویسنده
تجویز دارو
شخصی در جنگل دکتری را دید که تفنگی روی دوشش بود. پرسید: «کجا میروید؟»
دکتر گفت: «برای دیدن مریضی میروم.»
مرد گفت: «مگر داروهایی را که تجویز کردید برای مردنش کافی نیست که تفنگ همراه خود میبرید؟»
تفریح
زنی به شوهرش گفت: «من 5 دقیقه میرم بیرون. تو، هر نیمساعت یه سری به قابلمه بزن.»
سرشکسته
از مردی پرسیدند: «چرا سرت را بستهای؟»
جواب داد: «دیروز با شخصی دعوا کردم، طرف با آب زد به سرم و سرم شکست.»
گفتند: «آب که سر را نمیشکند.»
جواب داد: «آخه آب توی کوزه بود!»
دستپاچه
سر سفرهی عقد، مادر عروس به عروس گفت: «دخترم وقتی عاقد سه بار خطبه را خواند بعد «بله» را بگو.»
عروسخانم هم هی پیش خودش میگفت: «سه بار، سه بار، سه بار...» تا نصیحت مادر را فراموش نکند. عاقد برای اولینبار که خطبه را خواند، عروس با صدای بلند فریاد زد: «بله، بله، بله.»
دعوا
علی به دفتر مدرسه رفت و گفت: «آقای ناظم، نیم ساعت است که پسری با برادرم توی حیاط دعوا میکنند.»
ناظم با تعجب گفت: «نیم ساعت است دعوا میکنند؟ چرا زودتر نیامدی؟»
علی: «چون تا حالا برادرم داشت او را میزد.»
دزدی از فقرا
دزدی نیمهشب به خانهی مرد بینوایی آمد، هر چه گشت چیزی پیدا نکرد. موقع رفتن صاحبخانه را بیدار کرد و گفت: «بدبخت ما که رفتیم؛ ولی این روش زندگی نیست، پاشو فکری به حال خودت بکن.»
آشپز
سر سفرهی غذا، زن با اوقاتتلخی لباسش را به شوهرش نشان داد و گفت: «وضع لباسم را ببین، هر کس به خانهی ما بیاید و مرا نشناسد فکر میکند که من آشپزم نه خانم خانه.»
شوهر در حالی که غذا میخورد گفت: «عوضش اگر دستپختت را بخورد میفهمد که تو آشپز هم نیستی.»
کسب و کار
از کتابفروشی پرسیدند: «وضع کسب و کارت چگونه است؟»
گفت: «بسیار بد است، چون آنها که پول دارند سواد ندارند، آنها هم که سواد دارند پول ندارند.»
دزد حاضرجواب
قاضی به دزد گفت: «تو چطور جرأت کردی نصف شب وارد خانهی مردم شوی؟»
دزد گفت: «جناب قاضی تکلیف ما را روشن کنید، دفعهی قبل هم گفتید چطور وسط روز جرأت کردی وارد خانهی مردم شوی؟ بفرمایید پس ما کی به کار و کاسبی برسیم؟»
زلزله
مردی به پدرزنش که در شهر دیگری بود زنگ زد و گفت: «شایعه شده که اینجا قرار است زلزله بیاید. میخواهم زنم را چند روز بفرستم پیش شما.»
پدرزن جواب داد: «با اخلاق دخترم کاملاً آشنا هستم. لطفاً زنت را پیش خودت نگهدار و زلزله را بفرست پیش من!»
پیامک ضربدر یخ
* مادربزرگم همیشه میگه موقع آب خوردن مواظب باشید. آب 3 تا جن داره. یه دونه اکسیجن، دوتا هیدروجن.
* اگه کسی بهت بدی کرد، قلبشو نشکون؛ چون طفلک یه قلب بیشتر نداره. بزن دندوناشو بشکون که 32 تا داره.
* در سه حالت میتونی برای دیگران مهم باشی: 1- خوشگل باشی 2- پولدار باشی 3- بمیری.
* به یارو تنبله میگن تنبلی، مادرِ عادتهای بَده. چرا ترکش نمیکنی؟ میگه: آخه احترام مادر واجبه.
* توصیهی یک پدر باحال به فرزندانش: اگر شما به یکدیگر احترام بگذارید، یکدیگر هم به شما احترام خواهد گذاشت.
* به بابام گفتم چهطور ثروتمند شدی؟ گفت: یه روز یه سیب خریدم صد تومن، بردم فروختم دویست تومن. بعد با اون دویست تومن دوتا سیب خریدم هر کدومشو فروختم دویست تومن.
گفتم: خب بعد؟
گفت: بعد عموم مرد، اموالش به من ارث رسید.
* یارو به بچههاش وصیت کرد: من از شب اول قبر میترسم. منو شب دوم خاک کنید.
* ادیسون در بیانیهای یادآور شد: من فقط برقو اختراع کردم. به خاطر قبضش به من فحش ندید.
ارسال نظر در مورد این مقاله