شعر/ طعم گرم یک چای - آمده‌ای


طعم گرم یک چای

لحظه‌های خسته و کدر

نشسته‌اند کنج دیوار

آدم‌های مقوایی

رنگ‌پریده

در نگاهِ دست‌های کودکی

سکه می‌شوند

گاهی تکه‌ای نان

گاهی طعم گرم یک چای

رنگ می‌شوند

آدم‌های رنگ‌پریده

گاهی زرد، سبز و...

در جعبه‌ی مدادرنگی کودکی

که خانه‌ای گرم را

نقاشی می‌کشد

فاطمه حاجیان‌- 15ساله‌- اراک

 

آمده‌ای

ثانیه‌های پنج‌شنبه

شمرده می‌شوند

برای فردا صبح

و من

گم می‌شوم

میان

قارقار کلاغ‌های توی حیاط

فکر می‌کنم که آمده‌‌ای!

امیررضا عظیمی

CAPTCHA Image