پرگار
رنگ میکنم
هر روز
گنجشکهایم را
و میفروشم
آنها را
به نرخ طوطی
و پرکارتر
میشود
هر لحظه
پرگار منحنی دروغهای من
***
نسخهی صبر
مادربزرگ
هر روز
چین تازهای
توی پیشانیاش
پیدا میشود
و
پینهی دستهای پدربزرگ
روز به روز
پیرتر میشود
و مادربزرگ
هر لحظه
برای دردهای پسرش
نسخهی صبر
میپیچد.
دو شعر از:
فاطمه داودآبادیفراهانی- کلاس دوم دبیرستان – داودآباد استان مرکزی
ارسال نظر در مورد این مقاله