نویسنده
شاید بارها برایتان پیش آمده باشد که به خودتان در آینه نگاه کنید و از خود بپرسید آن شخصی که درون آینه است، کیست؟
شاید برایتان این سؤال مطرح شده باشد که تا چه حد خودتان را میشناسید؟ در زندگی برای چه چیزهایی ارزش قایلید؟ چه برنامهای برای آیندهیتان دارید؟ یا آیندهیتان چگونه رقم میخورد؟
اگر در سنین نوجوانی با چنین سؤالهایی روبهرو شدهاید باید بگویم که اکنون بهترین زمان جستوجو در مورد هویت خودتان است؛ زمانی که شما بتوانید تصویر روشنی از خودتان ترسیم کنید و اهدافی برای آیندهیتان در نظر بگیرید.
اینکه چگونه میخواهید زندگی کنید و چه شغلی را برای آیندهیتان در نظر گرفتهاید؟ و هزاران سؤال دیگر که ذهن هر یک از شما را پر کرده است.
پاسخ دادن به هر یک از این سؤالها برای شما آسان نیست؛ حتی ممکن است پدر و مادر شما نیز، اضطرابی کمتر از شما نداشته باشند و برای روبهرویی شما با این بحران نگران باشند.
چه، شما که میخواهید بالهای خود را برای پروازی سرنوشتساز در زندگی بگشایید و تلاش کنید تا به استقلال برسید، و چه پدر و مادرتان که به دلیل وابستگی به شما و حتی خطرهایی که ممکن است در کمین شما باشد، احساس نگرانی میکنند. در این زمان ممکن است شما دچار این احساس شوید که: چرا والدینتان به جای این که به شما کمک کنند بر اضطراب شما میافزایند؟
همهی اینها عواملی است که در طی یافتن هویتتان پیوسته با شما هستند.
اولین گامهای شما این است که بفهمید چه کسی هستید و برای چه پا به این دنیا گذاشتهاید و قرار است که در زمان زندگیتان چه کارهایی را انجام دهید؛ اما خطر و بحران زمانی است که شما خودتان را باور نکرده باشید و ندانید که چه کسی هستید یا میخواهید چه کار بکنید.
زمانی که شما نتوانید به شناخت روشنی از خودتان دست پیدا کنید، دچار تردید، افسردگی و ناامیدی میشوید. خود را پوچ و بیارزش میدانید. اعتماد به نفس و قدرت انتخاب خود را از دست میدهید و تحت تأثیر تبلیغات منفی و شیطانی، به هر چیزی که شما را به سمت خودش بخواند، جذب میشوید و به راحتی در دام شیاطین میافتید. در این زمان به راحتی میتوانم بگویم شما به بحران هویت دچار شدهاید.
شاید تا به حال در زندگی روزمرهیتان با نوجوانانی روبهرو شده باشید که به لحاظ موقعیتی، از شما بالاتر و بهتر بوده باشند. کسانی که شما همیشه آرزو داشتهاید برای لحظاتی به جای آنها باشید؛ اما برخلاف تصور و احساس شما نسبت به آن افراد، وقتی به صحبتهای آنها در مورد زندگیشان گوش فرا میدهید، متوجه میشوید که آنان نسبت به موقعیتشان هیچگونه احساسی ندارند.
شاید در میان همین افراد دیده باشید اشخاصی را که با داشتن موقعیت مناسب خانوادگی، رفاه و آسایش و یا داشتن وضعیت مالی خوب، برای زندگیشان هیچگونه ارزشی قایل نیستند و از زندگی خود هیچگونه لذتی نمیبرند. دوستانشان را افرادی بیمایه و بیهدف تشکیل میدهند و اوقات خود را با کارهایی بیفایده پر میکنند. اینها دقیقاً افرادی هستند که هیچگاه نتوانستهاند به سؤالهایی که در زندگی برایشان ایجاد میشود جوابهای منطقی و درستی بدهند، در نتیجه به بحران هویت دچار شدهاند.
همچنین در طول زندگی برای هر یک از شما لحظههایی پیش آمده است ک در آن احساس ناامیدی، ترس، افسردگی، حسادت و... میکنید. گاه ممکن است مورد سرزنش قرار بگیرید، اعتماد به نفس خود را از دست بدهید و یا احساس خشم بر شما غلبه کند. در این لحظه هر یک از شما براساس باورها، ارزشهایتان و مخصوصاً هویتی که تاکنون کسب کردهاید از خودتان عکسالعمل نشان میدهید. پس حال به خوبی متوجه این موضوع شدهاید که کسب هویت به هر یک از شما چه ارزش و معنایی در زندگی میبخشد.
در عین حال خوب است که بدانید شکلگیری هویت و شخصیت شما به عواملی چون خانواده، محیط زندگی، مدرسهیتان و افرادی که شما با آنها در ارتباط هستید نیز بستگی دارد؛ زیرا هویت شما در همین محیطها شکل میگیرد.
ارسال نظر در مورد این مقاله