نویسنده
گفتوگو با افسانه مصدق(خالهخورشید)
از بچگی عاشق بازیگری بود. همهی هنرمندان زمان خودش را میشناخت و با آرزوی بازیگری بزرگ شد. همهی سختیها را به دوش کشید و همزمان در چند رشتهی هنری از جمله: تئاتر، موسیقی، دوبلوری، خوانندگی برای کودکان و... به صورت حرفهای کار کرد.
* از کجا و با چه هدفی برای کودکان شروع به کار کردین؟
- من از بچگی عاشق بازیگری بودم. همیشه تمام بچههای فامیل دور من جمع بودند. ذاتاً عاشق بچهها هستم.
* یعنی از همون بچگی میدونستین که میخواین بازیگر کودک بشین؟
- نه، ولی عاشق کارتون و تلویزیون بودم. همیشه خودم رو جای شخصیتهای کارتونی میدیدم و صداهای مختلف کارتونی رو تقلید میکردم تا با تئاتر در دورهی راهنمایی آشنا شدم و انگیزهی زیادی برای ورود به دنیای هنر پیدا کردم؛ ولی پدرم مخالف وارد شدن من به این عرصه بود.
* چرا؟ دلیل خاصی داشت؟
- به خاطر دید بدی که از دنیای هنر داشت؛ ولی با اصرار زیادِ من که در حد گریههای شبانهروزی بود، قبول کرد که من در سن 15 سالگی وارد کانون پرورش فکری کودکان شوم و دورههای بازیگری و عروسکگردانی را که در کانون از سوی استاد کیانیان تدریس میشد بگذارنم.
* از چه سالی به صورت حرفهای وارد این عرصه شدید؟
- از سال 72 که دورهها تموم شد، سیمین امیریان کاری به اسم نخودی و غول سرما را شروع کرد و من برای تست رفتم. خوشبختانه قبول شدم و با عشق زیاد اولین کارم روی صحنه آمد و کار موفقی بود. بعد از اون پسر کارون به کارگردانی امیر دژاکام را در تالار وحدت داشتم که مهران غفوریان و شهرام حقیقتدوست هم در آن کار حضور داشتند. تا سال 80 کارهای زیادی روی صحنه داشتم و چند بار بهترین بازیگر زن شدم. تندیس بلورین و دیپلم افتخار دریافت کردم، ولی کار کودک جذابیت بیشتری برایم داشت. چون صدای خوبی هم داشتم، در اکثر کارها ترانهها با صدای من بود.
* از چه سالی وارد تلویزیون شدید و با چه برنامهای شروع کردید؟
- سال 80 از شبکهی جام جم با آقای ذاکری شروع کردم و سال 83 وارد برنامهی رنگینکمان شدم، به عنوان صداپیشهی عروسک نخودی، که با صدای همون عروسک 50 ترانه برای برنامهی سرود سلامتی خواندم که در برنامهی رنگینکمان پخش میشد. سال 84 در برنامهی دهکدهی دردونهها که 200 قسمت و از شبکهی 5 پخش میشد بازی کردم و به اسم خالهگلپونه شناخته شدم و بعد برنامهی باغ شادونه، تابستان شاد، گلآمو زو... آخرین کارم هم گل گندم که از شبکهی 2 در حال پخش است به اسم خورشیدخانم.
* این چند اسمی، باعث کمتر شناخته شدن شما نمیشد؟
- دقیقاً این تنها دلیلی بود که من نسبت به بقیهی همکارانم کمتر شناخته شدم؛ ولی به نظر من این لطف خداوند بود که من در یک برنامه ماندگار نبودم؛ چون استعدادهای مختلف خودم رو کشف کردم و با بازی در کارکترهای مختلف تجربیات زیادی کسب کردم و همچنین به کار صداپیشگی و دوبله هم پرداختم. شاید الآن اسمم شناختهشده نباشد، ولی وقتی به پشت سرم نگاه میکنم خوشحالم که رزومهی زیادی از کار دارم.
* شما الگو هم در این همه رشته داشتید؟
- من برای رسیدن به هدفم خیلی سختی کشیدم و دایم در حال رفتن به جاهای مختلف برای تست دادن بودم و فقط میخواستم با عشق کار کنم. الگو نداشتم، فقط یه احساس نیاز در من وجود داره که باید توی این زمینه کار کنم. برای همین در چندین شاخه فعالیت کردم که بیکار نباشم و استعدادهای مختلف در من کشف شد؛ ولی الآن سعی میکنم از بزرگان هنر الگوبرداری کنم برای موفقیت و رسیدن به بالاترین نقطه.
* زمان نوجوانیتان شما کدام هنرمند رو دوست داشتید؟ و به چه هنری علاقه داشتید؟
- در نوجوانی در کنار تئاتر عاشق پیانو بودم. پدرم برایم یه ارگ خرید و من خودم با گوش کردن به آهنگها میتوانستم آن آهنگ را بسازم و بنوازم. کلاً گوش موسیقی خوبی دارم؛ ولی بیشتر وقتم را برای بازیگری گذاشتم. اکبر عبدی و خانم خامنه، مجری برنامهی کودک را خیلی دوست داشتم و به تمام هنرمندان و برنامههای تلویزیونی علاقه دارم. کارتون، بیشترین علاقهی من بود؛ چون من بیش از حد احساساتی هستم و بیشتر در تخیلات خودم غرق میشدم.
* با توجه به اینکه هم کار زنده داشتین و هم کار ضبط شده، برای شما کدوم یک مشکلتر است؟
- برای من هر دو لذتبخش است؛ ولی مشکلات کار تولیدی، خستگی و زمانی که باید برایش بگذاری خیلی بیشتر است. برای من که تجریهی تئاتر داشتم و احساس میکنم در بداههگویی قوی هستم، کار زنده خیلی برایم بهتر است.
* بهترین برنامهتون چه برای کودک و یا تئاتر و... کجا و اسم کار چه بوده است؟
- اگه «گربه رو ببینم» که در کانون پرورشی بود و در تلویزیون «دهکدهی دردونهها» شبکهی5 خاله گلپونه بودم؛ البته «گل گندم» را هم خیلی دوست دارم.
* با چند تا عروسک بازی کردید؟
- اولیش گوگولی رنگینکمان بود که توی شبکهی جام جم به جای شقایق عشقی رفتم. نخودی، مادربزرگ، یه گل تو باغ شادونه و در نمایش که با عروسکهای زیادی بودم؛ البته در کنار عروسکهای زیادی هم بازی داشتم.
* کدام یک برای بچهها دوستداشتنیتر بودند؟
- من نخودی رنگینکمان رو خیلی دوست داشتم و زمانی که روی آنتن بود خودش رو توی دل بچهها جا کرده بود.
* شما اجراهایی هم در خارج از کشور داشتید. میشود دربارهی آنها هم مختصراً توضیح بدهید؟
- بله، برای ایرانیان مقیم در دبی و به همراه شبکهی5 به تاجیکستان رفتم برای جشنوارهی دوستی کودکان ایران و تاجیکستان که از شبکهی 5 پخش شد. تجربهی خیلی خوبی بود. بچههای مقیم از هنرمندان خیلی استقبال میکنند.
* چه آرزویی برای کودکان ایرانی دارید؟
- دوست دارم (از ته قلبم میگم) همیشه لبشون خندان باشد، سالم و پرانرژی ببینمشون و هر کاری از دستم برمیاد برای شاد کردنشون انجام بدم؛ و هرگز بچهای را از پدر و مادرش دور نبینم. عاشق بچههای ایرانم و ازشون میخواهم برایم دعا کنند که بتوانم همیشه برایشان کار کنم تا بتوانم زنده باشم.
حرف آخر:
- امیدوارم بتونم توی دل بچهها همیشه ماندگار و محبوب باشم و خداوند در این راه کمکم کند که مغرور نباشم و بتوانم با کارهایم، هم به بچهها آموزش بدم، هم گل خنده رو همیشه رو لباشون بیاورم.
ارسال نظر در مورد این مقاله