نویسنده
استاد لبخندی میزند و میگوید: «بچه که بودم یک پای ثابت هیأت عزاداری آبادیمان بودم. چند هفته مانده به محرم بچهها را جمع میکردم تا به استقبال از تاسوعا و عاشورا برویم. یک روز بعد از کلی غصه خوردن از پدرم پرسیدم: «راستی اگر یک سال ماههای محرم و رمضان بر هم منطبق شوند تکلیفمان چیست؟ آنوقت چطور نذر شربتمان را به عزادارانی که در هوای گرم به سر و سینه زدهاند برسانیم؟»
راستش را بخواهید فکر میکردم این دو ماه یک بار به هم میرسند، درست مثل عید نوروزی که با ماه ضیافت الهی مقارن شده بود.
این که پدرم از شنیدن این دریوریهای من چهقدر ریسه رفت و خندید بماند، اما آخرش هم نفهمیدم تکلیف چیست تا این که قدری بزرگتر شدم و فهمیدم محرم و رمضان هر دو از ماههای قمریاند و هیچ وقت به هم نمیرسند...
این مقدمه بهانهای بود برای استقبال از ماه خدا و این که آیینهای زیادی در این ماه وجود دارد که شایستگی جهانی شدن را دارند. در ادامه در این مورد بیشتر سخن میگوییم:
- ماه رمضان تنها یک آیین مذهبی نیست، بلکه فرهنگی است غنی که در هر گوشهی جهان اسلام به گونهای گرامی داشته میشود. در این میان انس عاشقانه و آگاهانهی ملت متمدن ایران با آن، سبب پیدایش آیینهای منحصر به فرد شده است.
* «کلوخاندازان» اسم آیینی است که در استقبال از ماه خدا برپا میشود و طبق آن مردم در آخرین جمعه از ماه شعبان به تفرجگاههای طبیعی میروند تا ساعاتی را به خوبی و خوشی بگذرانند.
جالب این که برای این روز غذاهای مخصوصی هم طبخ میشود از جمله «آش شولی»، «نان چاهی» و «شله مشهدی» که سر سفرهی یزدیها، شیرازیها و مشهدیهای خوشذوق هنوز هم پیدا میشود.
* رؤیت هلال ماه رمضان در میان ترکمنها با علاقه و احساس خاصی همراه است؛ چرا که عقیده دارند هر کس زودتر آن را ببیند، ثواب بیشتری میبرد و حتی باعث افزایش نور چشمش میشود.
* در بعضی از نقاط ایران رسم است که در اولین ماه رمضان نوعروسان برایشان افطاری و هدیه بفرستند.
* در استان گیلان خروس سفید از لوازم روزهداری بوده است؛ البته نه برای گوشت خوشمزهی آن، بلکه برای سحرخیزیاش و این که با اولین آوازش از خواب بیدار میشدند، با دومین قوقولی قوقواش سحری میخوردند و با سومین آوازش (البته به شرط خروسخوانی دستهجمعی) امساک میکردند!
* «قاصد فرستادن» از دیگر آیینهای مردم ایران در گذشته بوده است که طبق آن افرادی از آسمان بارانی و ابرآلود شهرهای خود به شهرها و روستاهای اطراف پناه میبردند تا در هوای صاف آنجا در صدد رؤیت هلال ماه روزهداری برآیند.
* «روزهی غلاقی» یا «روزهی کلهگنجشکی» هم جلوهی دیگری از آیینهای مربوط به ماه رمضان است که ناظر است بر نصف روز روزهداری بچهها و خردسالانی که هنوز به سن تکلیف نرسیدهاند.
* بردن پارچه، نخ و سوزن از سوی بانوان روزهدار به مسجد و دوختن کیسه بعد از ادای فریضهی ظهر و عصر هم آیین دیگری است که اصطلاحاً «کیسهی برکت» نامیده میشود و به گردآوری کمکهای مالی برای نیازمندان اختصاص دارد.
* «سحرخوانی» از آیینهای فراگیر روزهداری در جای جای ایران است که مطابق آن افرادی با فانوسگردانی و سردادن اشعار مذهبی، شهروندان یا همولایتیهای خویش را برای صرف سحری از خواب بیدار میکنند.
این رسم حَسَنه در بوشهر تحت عنوان «دمدمنوازی» و در کردستان با اسم «مرحباگویی» انجام میگیرد.
* پخت نان و کلوچه، طبخ آش و حلوا و درست کردن شربت و شیرینی (از جمله بامیه و زولبیا) از جمله رسمهای همگانی ماه خدا در این سرزمین است که هنوز هم با طراوت و نشاط خاصی مورد توجه است.
* در مازندران افرادی که حاجتمند هستند برای برآورده شدن آرزویشان «ختم سورهی انعام» را نذر میکنند، ضمن آن که مقداری نمک، چند قرص نان و چند ظرف آب در سینی بزرگی میگذارند تا پس از تلاوت قرآن، صرف افطاری دعوتشدگان شود.
* خانهتکانی، دوغاب کردن دیوارها با خاک مخصوص، سفید کردن ظروف مسی و بیرون آوردن پارچههای نو از صندوقچهها نیز از دیگر آیینهای رمضانی مردم در روزهای آخر ماه شعبان بوده است که البته هنوز هم طرفداران خاص خود را دارد.
* از دیگر رسمهای روزهداری اعلام وقت سحر و افطار با شلیک توپ بوده است؛ چنان که در نقاط اصلی پایتخت و دیگر شهرهای بزرگ توپ جنگی کار میگذاشتند تا با سه بار شلیک اوقات شرعی را به اطلاع مردم برسانند؛ البته در شهرهای مذهبی این مهم با نواختن نقاره انجام میشده است.
* روشن نگه داشتن معابر اصلی شهرهای بزرگ با فانوسهای افروخته را هم نباید از قلم انداخت؛ آن هم درست برخلاف دیگر ایام که معابر فقط تا یکی- دو ساعت از شب گذشته روشن نگه داشته میشدند.
* «گل خندانی» از دیگر رسوم و آیینهای مردم در ضیافت الهی است که در امتداد آن کینهها و کدورتها به آشتی و همدلی تبدیل میشود.
* در باور مردم شب 27 ماه رمضان شب هلاکت «ابنملجم» قاتل امیرالمؤمنین(ع) است و در آن شادی میکنند و کلهپاچه و آجیل مراد میخورند (آجیل مراد هم از خرما، پسته، فندق، تخمه، نخودچی، بادام، شکر و... تشکیل میشود).
همچنین در روز 27 ماه مبارک بین دو نماز ظهر و عصر، پیراهن مراد دوخته میشد. تکههای پارچهی این پیراهن را فرد حاجتمند به صورت نذر تهیه کرده و مردم با دوختن آنها به یکدیگر و پوشاندن بر تن فرد حاجتمند، کمک میکنند حاجتش را بخواهد.
* طبق نقل آقای سیداحمد و کیلیان در کتاب «رمضان در فرهنگ مردم» شیرازیها به آخرین جمعهی ماه رمضان «جمعةالوداعی» میگویند. در این روز مسجد جمعهی شیراز بسیار شلوغ میشود. طوری که داخل تمام شبستانها، ایوانها، صحن مسجد، حتی دالانها سجاده پهن است و زنان شهر هر کدام به نیت خاصی از پیش از ظهر و اوایل روز برای گرفتن جای مناسب به مسجد میآیند. یک دسته برای درست کردن چل بسمالله، جماعتی برای گرفتن دعای کیسه از دست پیشنماز مسجد، یک عده برای نوشتن دعای سیاهسرفه روی پوست کدو، یک گروه از دخترهای دمبخت به نیت گشایش بخت، جمعی از زنهای بیفرزند به قصد بچهدار شدن، عدهای از زنان بچهدار به نیت گرفتن فرزندشان از شیر و خلاصه هر کسی به امید و نیتی به مسجد جامع میرود.
بسیاری از زنان شیرازی بعد از مراسم جمعةالوداعی از مسجد جامع به مسجد فتح که در محلهی یهودیان بنا شده است، میروند. بیشتر جمعیت را دختران دمبخت و زنان حاجتمند تشکیل میدهند و این مسجد در بعد از ظهر جمعهی آخر ماه مبارک رمضان پر از جمعیت میشود. هر کس برای برآورده شدن حاجتش شمعی روشن میکند؛ به طوری که شبستان مسجد از دود شمع دیده نمیشود.
***
آنچه گفته شد جلوهای بود از آیینهای روزهداری که اُنس با آنها از جمله نشانههای دینداری ماست.
در شمارهی بعد دربارهی آیینهای پهلوانی سخن خواهیم گفت.
ارسال نظر در مورد این مقاله