نویسنده
بچهعلفها مشغول بازی کردن هستند. خورشید، چادر حریر زردش را بر سر دشت کشیده است. کوه مانند میخ یخی عکس دشت را روی دیوار زمین چسبانده است. باد هوهوکنان برگهای خشکیدهی کنار درخت را به بازی میگیرد.
گل رُز بچهشبنمی را در آغوش کشیده تا خستگی راه را درکند. زیر درختی مینشینم که دستهای لاغر و سبزش را در طلب باران به سوی آسمان دراز کرده است. برگهای خشک دوباره با خشخش خود آهنگ جدیدی را میسازند.
کمکم شبنمکوچولو لباسهایش را جمع کرده و منتظر اتوبوس عموتبخیر میماند که با او به آسمان برود. دیگر خورشید لباس زردش را کنده و لباس نارنجی خود را بر تن میکند. خورشید دیگر در میان دامن کوه گم شده و ماه پاورچین پاورچین به قلب آسمان قدم میگذارد. او با مهربانی لحاف نقرهای خود را روی دشت میاندازد تا بچهعلفها، کوه، درختان و برگها سردشان نشود.
یادداشت
دو اثر از خانم یزدانشناس به آسمانه رسید که لازم است نکاتی را یادآور شوم. زهرا در این دو اثر، تصاویر زیبایی را خلق کرده و تلاشش این بوده که با عنصر تشبیه و استعاره، اثرش را زیبا کند. همچنین با جاندارپنداری توانسته است به اشیای بیجان طبیعت، جان تازهای بدهد؛ مثل: بچهعلفها مشغول بازی کردن هستند. خورشید چادر حریر زردش را بر سر دشت کشید.
در این دو تصویر میبینیم که علف به بچهای تشبیه شده که بازی میکند و خورشید مثل مادری مهربان است که چادرش را بر سر دشت کشیده است.
از این دست تصاویر در متن کوتاه زهرا زیاد دیده میشود؛ ولی نویسنده باید تلاش کند تصاویری را که میسازد درست سر جای خودش بنشیند.
نکتهی دیگر اینکه زهرا باید تکلیفش را با نوشتهاش روشن کند. میخواهد داستان بنویسد یا فقط یک متن ادبی. اگر داستان است، در این اثر فقط یک فضاسازی میبینیم و حرکت داستانی به آن صورت دیده نمیشود؛ و اگر متن ادبی است، باید تلاش شود که احساس خودش را از این فضا به خوبی بیان کند. با این حال به زهرا به خاطر نثر قشنگش تبریک میگویم و منتظر کارهای دیگرش هستم.
ارسال نظر در مورد این مقاله