نویسنده
... خندهام میگیرد! سعی میکنم متوجه نشود! نگاهش میکنم. تَهِتَهِهای چشمهای خودش هم خندان است.
میپرسم: «آقای محمد مسلمی، چرا فتیله؟»
میگوید: «یادتان نیست؟ یکی از شعارهای خیلیخیلی مطبوع دوران کودکیهایمان بود. زمانی که میدانستیم جمعه رسیده و درس، مشق و کلاس تعطیل. آن وقت فریاد میزدیم و میگفتیم: «فتیله، فردا تعطیله!»
میپرسم: «پیشنهادش برای برنامه از طرف چه کسی بود؟»
- خودم. به دوستانم که گفتم، خیلی خوششان آمد. خندیدند و گفتند، خوب است، باشد، و اینطوری شد که اسم برنامه را گذاشتیم فتیله!
***
* به جز اسمتان که «محمد مسلمی» است، دربارهی چه مشخصاتی از خودتان میتوانید صحبت کنید؟
- دربارهی اینکه اولاً خوشاخلاقم. بعد این که متولد سال 1348 هستم. در بندر انزلی متولد شدم؛ امّا اصالتم آذریزبان است. سال 1364 وارد مدرسهی هنر و ادبیات صدا و سیما شدم و دورههای بازیگری و کارگردانی را گذراندم. یک دورهی مرتبط با این دروس را هم در مرکز فیلمسازی باغ فردوسی طی کردم. شاگرد زندهیاد استاد حمید سمندریان و همچنین دکتر نصر بودم. حدود سال 1370، در کانون پرورش فکری به طور حرفهای، کار نمایش را شروع کردم و همزمان، به کار در تلویزیون نیز پرداختم.
* اولین کاری را که در تلویزیون انجام دادید، به یاد میآورید؟
- پالام، پُلوم، پیلیم!
* که اینطور! و بعد پالام، پلوم، پیلیم؟
- کار پشت کار تا این که چشم باز کردیم و دیدیم یک چیزی حدود سیتا کار تلویزیونی و پانزدهتا کار دیگر و حالا هم که ده سال است با فتیلهایم!
* تعبیر شما از خنده؟
آقای محمد مسلمی، چند لحظه ما را با تعجب نگاه میکند. بعد ناگهان میخندد و در همان حال میگوید: «آهان... بله، خنده! خنده، صدای شادی است. درست مثل زمانی که صدای ترسیدن، جیغ است! امّا صدای شادی کجا و صدای آن یکی کجا؟ خدا کند همیشه همهجا و همه وقت صدای شادی بلند باشد.»
* پس برای همین است که برنامهی فتیله اینقدر طنز تهیه میشود؟
- در قالب طنزی کمدی، کار نتیجهی بهتری پیدا میکند. تازه، خستگی خود ما هم حسابی در میرود.
* تعریف شما از طنز، چیست؟
- اول اجازه بدهید نکتهای را عنوان کنم. اینکه در کار کودک شاید بحث کمدی و طنز، ادغام شده که این مسأله تا حدی نادرست است! چون طنز، طرح و ارایه و در کل پرداختن به مسایل موجود اجتماعی است که با فضایی طنزگونه که حالا ممکن است همراه با کنایه، نیشخند، لبخند و از این حرفها هم باشد، همراه شود. در حالی که خود من اصولاً همیشه سعی داشته و دارم با استفاده از کمدی خالص برای کودک کاری ارایه دهم. گاه میبینیم در بعضی کارها فاصلهی کمدی تا طنز خیلی کم شده یا اصلاً انگار گم شده است. چرا؟ چون یکسری مشکلات و نارسیها در کارهایی که اصلاً مربوط به کودک نیست وارد شده. در حالی که نظر خود من، با این روش، زمین تا آسمان تفاوت دارد. ما با نمایشهای کمدی به دنیای کودک وارد میشویم و میگذاریم تا کودک خودش به نتیجه برسد؛ به عبارتی، ما برداشت مسائل را به خود کودک واگذار میکنیم؛ چون نمیخواهیم دنیای قشنگ او را پُر از غبار و ابهام کرده باشیم.
* پس میشود گفت دنیای شما هم یک جورهایی در خنده و خندیدن بچهها خلاصه میشود؟
- ببینید، وقتی دکتر بیمارش را معالجه میکند، شیرینترین لحظهها را برای خود نیز فراهم میآورد. شیرینترین لحظههای ما هم، خنداندن و دیدن شادی و نشاط بچههاست.
* آیا فکر میکنید برای نوجوانان نیز باید فقط به کارهای کمدی پرداخته شود؟
- نه! نوجوان در مرحلهای است که میتواند با کار طنز کامل، ارتباط برقرار کند. البته کار طنز برای کودک هم جای خود را دارد؛ یعنی اینکه اگر در قبل گفتم فقط کمدی، هدفم عدم استفادهی کامل از کار طنز برای بچهها نبود. در واقع اینطور باید بگویم که نگاه و نوع ارایهی هر کاری، فرم خاص خود را میطلبد. حال اگر برگردیم سر ارایهی کار برای نوجوانان، باید بگویم که اصلاً پرداختن به برخی از موضوعات در بعضی زمانها، برای نوجوانان به صورت طنز اتفاقاً خیلی هم مناسب است، منتها نه همیشه؛ البته همهی این کارها را هم میشود به صورت تصویر یا نمایش برای این مقطع سنی تهیه و ارائه کرد.
* آیا به هر کار، یا برنامه و اصولاً هر مورد دیگری که دارای اَشکال، صحبت و حرکت عجیب و غریب است، طنز یا همان کمدی که مدّ نظر شماست، میتوان گفت؟
- مهمترین مسألهای را که در رابطه با این سؤال میتوانم بگویم، آن است که به طور مسلّم فرد یا افرادی که میخواهند وارد این عرصه شوند یا حتی هستند، باید در ارائهی این نوع یا اینگونه از کار، متخصص باشند که در حال حاضر متأسفانه بسیار کم و انگشتشمارند؛ البته اگر نگاهی به شناسنامهی کاری خیلی از متخصصان قدیمی بیندازیم، متوجه میشویم کسانی بودند که همواره در این عرصه، به خوبی و با مهارت کامل، فعالیت میکردند؛ امّا یکییکی بعد از مدتی، خود را از این خنده کنار کشیدند و عرصه را از وجود خود، خالی کردند.
* دلیلشان برای خالی کردن این عرصه چه بود؟
- به هر حال مسائل متعدد زندگی حتماً موجب این مسأله بوده؛ چون دیدیم که خیلیهایشان رفتند طرف بازی در سریالهای بزرگسال و کارهایی از این قبیل.
* شما فکر میکنید، عدم حضور آنان، به کار برای کودک و نوجوان، خللی وارد کرده است؟
- صددرصد؛ چون موجب آن شد که یکسری چیزهای عجیب و غریب وارد کار شود؛ حتی گاه مشاهده میکنیم در بعضی جاها، بعضی افراد میخواهند با توسل به مجموعهی بیربطی از اداها و رفتارهای زشت و ناپسند و جمله و سخنان عجیب و غریبتر، به عنوان مثال تولید خنده کنند. لابد پیش خودشان هم فکر میکنند بچهها که متوجه کار ما نیستند!
* آیا دربارهی کارها و برنامههایی که مربوط به ساخت برنامهی فتیله است، نظر بچهها را هم جویا شده یا میشوید؟
- بهطور دقیق از زمانی که از خانه، قدم به بیرون میگذارم، این مسأله اتفاق میافتد؛ چون از همان لحظه با مخاطبان درگیر میشوم؛ حتی سؤال میکنم. جواب میشنوم. از دلایلشان میپرسم. چه مثبت چه منفی. در مجموع، در فرصتهای مناسبی که دست میدهد، با آنها دربارهی قسمتهای مختلف برنامه، گفتوگو میکنم. بهجز اینها از طریق ایمیل برنامه و سایت موجود و همینطور بخش نظرسنجی خود سازمان هم مطالب عنوانشده را بررسی میکنیم.
* به این نظرها، اهمیتی هم داده میشود؟
- بگذارید جواب شما را در یک جمله اینطور بدهیم که، ما انتقادپذیر هستیم.
* هیچ پیش آمده که از انتقادی دلخور شده باشید؟
- بله، مواقعی که احساس کردهایم انتقادی که دارد بیان میشود به هیچ ترتیبی صادقانه و خالصانه نیست؛ وگرنه بهجز این باشد که انتقاد را حتماً باید پذیرا شد.
* یکی از این دلخورهای خیلی زیاد را میتوانید عنوان کنید؟
- برنامهای گذاشته بودیم تحت عنوان فتیلهی محبت؛ به این ترتیب که به عنوان مثال میرفتیم پیش بچههای سرطانی و برای آنها برنامهای ارائه میدادیم و یا جاهایی از این دست. نیّت ما نیز کاملاً خیر بود و صادقانه؛ امّا فکر میکنید چه حرفهایی شنیدیم؟ یکسری صحبتهای آنچنانی که نه مناسب بودند و نه قشنگ! اصلاً توقع چنین شنیدههایی را نداشتیم. آن زمان بود که همگی واقعاً و از صمیم قلب دلخور شدیم.
* این همگی یعنی شما سه یار فتیلهای؟
- ما سه یار فتیلهای و بقیهی عوامل.
* مگر تعداد عوامل این برنامه چند نفرند؟
- هشت نویسنده، حدود هشت نفر شاعر و حدود ده نفر آهنگساز، به اضافهی تیم سایت که افتخاری ایده میدهند و خلاصه همهی فتیلهایها.
* تهیه، ارائه و در کل، ساختن یک برنامهی طنز یا به قول شما کمدی، سخت است یا آسان؟
- هیچ کدام از کارهایی که میخواهیم انجام بدهیم یا دادهایم، آسان نبوده است؛ اما بدیهی است که بخواهیم بگوییم خیلی از کارها، میتواند با تمرین و مطالعه، آسان شود. بعد اینکه هر کاری با ندانمکاری و ناآگاهی همراه باشد، سخت است.
* بنابراین میشود اینطور گفت که شما مطالعه، جستوجو، آگاهی و کشف را لازمهی انجام هر کار درست و تأثیرگذار میدانید؟
- همینطور است؛ چون مطالعه و آگاهی در کار، خاصه کاری مشابه کار ما یا کمی دور و نزدیک نقش مهمی دارد. حالا اگر این کار، یک کار تمام کمدی یا طنز خالص باشد که دیگر خیلیخیلی اهمیت دارد؛ چون میطلبد که قدرت شنیدن، دیدن و حس کردن، بسیار بالا باشد.
* کار کدام یک از طنزپردازان، بدون محدودیت زمینهی کاری آنها مورد علاقهی شماست؟
- یکی از کارهای «مثل سیلور استاین» به نام «لافکادیو»؛ چرا که دارای نگاه و اتفاقهای نو و متفاوتی در مقایسه با سایر آثار مکتوب است.
* از طنزنویسان داخلی چطور؟
- ببینید، هم شما هم بنده مطمئن هستیم که در این حوزه احتمالاً طنزنویسانی هستند که مشغول فعالیتاند؛ اما شاید به دلیل عدم شرایط مطلوب برای ماندگاری و حضورشان، دسترسی ما به آنان مشکل یا کم شده باشد. این عدم دسترسی هم فقط به خاطر نبود یک بانک اطلاعاتی از افرادی است که کار طنز میکنند. ضمن آنکه باز تأکید میکنم که باید برای کار کمدی و طنز، شکل و شمایل خاصی تعریف شود تا یک چارچوب اصولی و صحیح پیدا کند؛ یعنی اینکه به هر کاری که به عنوان مثال همراه با خوشمزگی ظاهری و کاذب است، نمیتوان کمدی یا طنز گفت؛ چون کمدی و طنز، چارچوب مشخص و محکمی دارد.
* روحیه و تفکر همهی فتیلهایها چهقدر به این ژانر یا گونهی کاری (منظور کمدی و طنز) نزدیک و مأنوس است؟
- ما در کل برای اجرای کُلی کار، با گروه صحبت و همفکری میکنیم؛ حتی گاهی پیش آمده که دربارهی چگونگی اجرا، اختلافنظرهایی هم پیدا کرده باشیم؛ اما در نهایت، همه به یک نتیجهی مناسب رسیدهایم و کار گروهی یعنی همین؛ چون اگر غیر از این باشد، هیچ موفقیتی در کار حاصل نخواهد شد.
* آیا تمام مطالب برنامه از قبل تعیین میشود؟
- چارچوب کلی آن تعیین میشود؛ چه از نظر اجرا، چه از نظر اشعار و چه مطالب؛ اما این قبل تعیین شدنها، دلیلی بر آن نمیشود که اگر نکته یا حرکت جالب و بانمکی به نظرمان رسید، آن را از لحظهای که در آن قرار داریم. حذف کنیم.
* چگونه این همه مطلب، شعر و حرکت را حفظ میکنید؟
- حفظ میکنیم؛ اما همانطور که در سؤال قبلی عنوان کردم، بنا بر چارچوب خاصی که این برنامه دارد، مرا بر آن وامیدارد تا به عنوان کارگردان، شیوهای را طراحی کنم تا جای بداههسازی در برنامه، باز باشد. به این معنی که ما میآییم و چارچوب برنامه را حفظ و آماده میکنیم؛ اما در کنار آن، هر کداممان، کار خودمان را انجام میدهیم. بهجز این موضوع باید بگویم که تجربه و تخصص هم به کمک ما میآید؛ چرا که اگر شناخت درستی از کار نداشتیم، کار بسیار مشکل میشد. از طرفی باید بگوییم این برنامه و برنامههایی از این دست، حالت یک «پازل» را دارد که برای دیدن و رسیدن به آن نقطهی نهایی، باید قطعات این پازل، درست کنار هم چیده شوند.
* هیچ پیش آمده که وسط برنامه، آنچه را که باید بگویی، فراموش کرده باشید؟
- بله؛ اما در نهایت چون همه با هم هماهنگیم و موضوعهای برنامه را با هم رد و بدل میکنیم، دچار مشکل نشدهایم. ضمن آنکه همانطور که باز در قبل عنوان کردم، دست ما در بداههسازی و بیان آن در برنامه باز است.
* آیا در زمان اجرای برنامه، آن هم بعد از این همه سال، ممکن است دچار استرس بشوید؟
- از نوع مفید آن بله. برای همهی ما پیش آمده است.
* استرس مفید چگونه استرسی است دیگر؟
- استرسی که موجب میشود برای ارائهی یک کار خوب، تلاش کنیم. استرسی که دقت برای کار را در وجود انسان افزایش میدهد، و بالأخره استرسی که از احترام به کار، ریشه میگیرد. بد نیست این نکته را برای مخاطبان مجله عنوان کنم که این استرس با آن استرسی که موجب ترس و نگرانی است کاملاً متفاوت است؛ چون ما در عین حالی که میدانیم چه میخواهیم انجام دهیم، به وظایف خود در برابر مخاطبانمان هم مجبوریم فکر کنیم. مخاطبانی که چندین میلیون تماشاگرند. در واقع به شکلی باید بگویم ما استرس ناشی از کار را میپذیریم تا آن را از مخاطب خود گرفته باشیم!
* مهمترین عامل در برنامهی شما، حالا چه بگوییم کمدی، چه بگوییم طنز؟
- متن یا نوشتهای که برنامه باید از روی آن ساخته شود. زیرساخت هر برنامهای در وهلهی اول نوشتهی آن است؛ یعنی حرف اول هر برنامه را نوشتههای آن برنامه میزنند و مراتب بعدی در رتبههای دو به بعد قرار میگیرند.
* و آخرین صحبت؟
- اینکه ما، متعلق به جامعهایم. از این تعلق باید استفادهی خوبی شود. در تمام دنیا از این تعلقات به بهترین شکل بهره میگیرند و سرمایهگذاریهای خوبی را هم رویشان انجام میدهند. کار هنرمندان ارزش بسیار زیادی دارد که اگر به آن توجه شود، برای همه مفید خواهد بود.
* خب آقای محمد مسلمی، میخواهیم با شما خداحافظی کنیم. شما چطور با مخاطبان این گفتوگو، خداحافظی میکنید؟
- با آرزوی شادی و سلامتی و از همه مهمتر، صلح در این دنیای پُرهیاهو و نیز با آرزوی آرامش و خنده و آخر اینکه، خداحافظ، ما را هم دعا کنید!
ارسال نظر در مورد این مقاله