نویسنده
تخت جمشید
دانشآموزی را از مدرسه اخراج میکنند. پدرش میآید پیش مدیر مدرسه و میگوید: «چرا بچهی منو اخراج کردین؟»
معلم: «آخه ازش پرسیدم «تختجمشید» رو کی آتیش زده، جواب نداد.»
پدر دانشآموز هم با قیافهی طلبکارانه گفت: «ای بابا! اینکه دیگه اخراج نمیخواست. من خودم نجارم، برای جمشیدآقا یه تخت جدید میسازم.»
فراموشی
یک نفر میرود دکتر و میگوید: «آقای دکتر من دچار فراموشی شدهام.»
دکتر میپرسد: «چند وقته؟»
بیمار میگوید: «چی چند وقته؟»
کار در خارج
یک ایرانی در ژاپن رانندهی تاکسی شد. هر کس برایش دست بلند میکرد میگفت: «شوخی نکن، تو که تازه پیاده شدی!»
پروفسور
مردی، ریش پروفسوری گذاشت. بعد به پسرش گفت: «هر سؤالی داری بپرس، میخوام ریشمو بتراشم!»
جوگیری
پسری با دوستش فیلم جنگی نگاه میکردند. فیلم که تمام شد پسر جوگیر شد، سینهخیز رفت و تلویزیون را خاموش کرد. وقتی برگشت، دید دوستش تیر خورده و زخمی شده!
غذای جدید
مردی به ساندویچی رفت و گفت: «لطفاً دو تا ساندویچ بدهید!»
ساندویچی پرسید: «میخوری یا میبری؟»
مرد کمی فکر کرد و بعد گفت: «یه میخوری، یه میبری.»
ویژگی خوب
یک نفر رفت سمعک بخرد، فروشنده گفت: «از 1000 تومنی داریم تا 100000 تومنی.»
خریدار گفت: «1000 تومنی چطوری کار میکنه؟»
فروشنده جواب داد: «این اصلاً کار نمیکنه، فقط خوبیاش اینه که هر کی اونو توی گوشتون ببینه بلندتر حرف میزنه.»
تسلیت
خر ملانصرالدین میمیرد و تعدادی از دوستانش میگویند برویم برای شوخی به ملّا تسلیت بگوییم. وقتی میروند درِ خانهی ملا، ملا ذوقزده میگوید: «اصلاً فکر نمیکردم خر من این همه فامیل داشته باشد.»
مغازه
یک آدم خسیس میمیرد و روی قبرش مینویسند، من مردهام، ولی مغازه باز است.
خواب
خسیسی خواب میبیند به گدایی 1000 تومن پول داده. وقتی از خواب بیدار میشود میگوید: «وای عجب کابوسی دیدم!»
کویر
دو تا خرس قطبی توی کویر راه میرفتند. اولی میگوید: «اینجا حتماً زمستانهای خیلی سختی دارد.» دومی میگوید: «چطور مگه؟»
اولی میگوید: «مگه نمیبینی از همین حالا همهجا را شن و ماسه پاشیدن.»
گواهینامه
مردی چند بار توی امتحان گواهینامه رد میشه و بدون گواهینامه میشینه پشت فرمون. ناگهان پلیس جلوش را میگیره و میگه: «گواهینامه لطفاً!» مردِ میگه: «مگه بهم دادین که حالا میخواین پس بگیرین؟»
کفش
آقای خسیسی بعد از 20 سال میرود مغازهی کفشفروشی و میگوید: «شرمنده، ما باز هم مزاحم شدیم!»
زبان
شخصی از ژاپن برمیگردد، بهش میگویند: «آنجا مشکل زبان نداشتی؟»
میگوید: «من نداشتم، ولی ژاپنیها چرا.»
پیامک × یخ
* چوپونه با گوسفنداش لج میکنه، میبردشون چمن مصنوعی!
* هویجه با بچهاش داشته توی خیابون راه میرفته، یهو بچهاش میزنه زیر گریه میگه: «مامان من آبهویج دارم!»
* به یه نفر میگن با اداره جمله بساز. میگه: «اِ... داره بارون میآد!»
* بازم مرام تیرآهن؛ یه مدت که ازش خبر نگیری خودش زنگ میزنه!
* آیا میدانید بزبز قندی، اولین بز دیابتی تاریخ است؟
ارسال نظر در مورد این مقاله