نقد / بازآفرینی

نویسنده


یادداشتی درباره‌ی داستان: چوپان دروغ‌گو، نوشته‌ی: هاجر زمانی

یکی از کارهایی که یک نویسنده انجام می‌دهد، نوشتن داستان بکر و اصطلاحاً اورژینال است. این‌گونه داستان‌ها غیراقتباسی‌اند؛ اما نویسندگان کارهای دیگری هم انجام می‌دهند که اقتباسی‌اند و ارزش ویژه‌ای دارند. بازنویسی از این جمله‌اند. مثلاً شاید زبان کتاب‌هایی مانند هزار و یک شب، شاهنامه، بختیارنامه، تذکرة‌الاولیاء، کلیله و دمنه و‌... چندان برای دانش‌آموزان قابل فهم نباشد. نویسنده، داستان‌های این کتاب‌ها را با نثر و زبانی ساده برای بچه‌ها و نوجوانان بازنویسی می‌کند.

کار دیگری که نویسندگان به آن می‌پردازند، بازآفرینی است. بازآفرینی مانند بازنویسی نوعی اقتباس است؛ ولی اقتباسی هنرمندانه. در بازنویسی، تغییر چندانی صورت نمی‌گیرد. فقط داستانی قدیمی به شکلی ساده‌تر و مختصر، دوباره‌نویسی می‌شود. در بازآفرینی چنین نیست. اگر نویسنده در داستانی قدیمی تغییرهایی بدهد و آن را به صورتی جدید و جذاب درآورد، به آن بازآفرینی می‌گوییم. آقای میرکیانی که از نویسندگان خوب کشورمان است، کتابی دارد به نام عمو‌رستم. این داستان در یکی از دوره‌های کتاب سال سلام، جایزه گرفت. او یکی از شخصیت‌های اصلی کتاب شاهنامه را که رستم است، در داستانی امروزی قرار داد. اگر رستم در شاهنامه، هفت‌خوان را پشت‌سر می‌گذارد، عمورستم نیز در دور و زمانه‌ی ما، خوان‌های متفاوت با گذشته را تجربه می‌کند.

بازآفرینی جایگاه ویژه‌ای دارد و تنها نویسندگانی از پس آن برمی‌آیند که تجربه و ذوق سرشاری داشته باشند.

همه با داستان چوپان دروغ‌گو آشناییم. چوپان دروغ‌گو به یک ضرب‌المثل تبدیل شده است. خانم هاجر زمانی این داستان آشنا را به شکلی امروزی و طنزآمیز، بازآفرینی کرده‌اند. مقایسه‌ی بین داستان اصلی و بازآفرینی خانم زمانی، زیبایی‌های یک بازآفرینی درست و جذاب را به ما نشان می‌دهد.

صد سال پیش، روستاها کوچک بودند؛ و اگر چوپانی فریاد کمک بلند می‌کرد، همه می‌شنیدند و به کمکش می‌رفتند. امروزه روستاها نیز به تلفن، موبایل، اینترنت، ماهواره و‌... مجهز شده‌اند. به نظر می‌رسد هر چه وسایل ارتباط‌جمعی بیش‌تر می‌شود، روابط صمیمانه و رودرروی انسان‌ها کم‌تر می‌شود. خانم زمانی چنین مشکلی را در این بازنویسی، نشان داده‌اند. وقتی گرگ به گلّه می‌زند، روستاییان به جای کمک کردن، با موبایل‌های‌شان شروع می‌کنند به فیلم گرفتن. بارها اتفاق افتاده است که مردم به جای کمک کردن به مجروحان حادثه‌ای، در فاصله‌ی یکی- دو متری می‌ایستند و از کسی که دارد غزل خداحافظی را می‌خواند، فیلم یادگاری می‌گیرند. به این ترتیب در بازآفرینی خانم زمانی از قصه‌های چوپان دروغ‌گو، چوپان تبدیل به شخصیتی می‌شود که دل خواننده برایش می‌سوزد.

امیدوارم اگر به سرتان زد، داستانی را بازآفرینی کنید، این کار را به زیبایی انجام دهید و بعد حرفی درست حسابی را از راه آن، آموزش دهید!

CAPTCHA Image