نوروز، پیوند آسمانی

شاید در بین ملّت‌های مختلف و فرهنگ‌های گوناگون، کم‌تر جایی را بتوان سراغ گرفت که زندگی روزانه‌اش همچون ایرانیان به آسمان پیوند خورده باشد. برای این ادّعا می‌توان دلایل بی‌شمار آورد؛ اما قرار دادن دو جشن بزرگ و ملّی ایرانیان، یعنی «یلدا» و «نوروز»، هم‌زمان با دو پدیده‌ی نجومی، شاید نقطه‌ی اوج این پیوستگی زمین و آسمان در میان باورهای مردم کشورمان باشد.

می‌دانیم سال خورشیدی که در ایران به عنوان مبنای تقویم خورشیدی قرار می‌گیرد، بر مبنای یک دور گردش کامل زمین به دور خورشید پایه‌گذاری شده است. امروزه قرن‌ها از زمانی که حرکت زمین به دور خورشید را به عنوان واحدی برای طول سال خود اختیار کرده‌ایم، می‌گذرد. نقل قول‌های مختلفی درباره‌ی نخستین باری که این تقویم به‌کار گرفته شد وجود دارد و گروهی آن را به پیش از دوران زرتشت و گروهی منتسب به او می‌کنند؛ اما نکته‌ای که در این بین وجود دارد آن است که مطابق آنچه گفته شد، تقویم خورشیدی بر مبنای حرکت سالانه‌ی زمین به دور خورشید پایه‌گذاری شده است، در حالی‌که درک این نکته که زمین در مداری به دور خورشید می‌چرخد، یافته‌ای نو در مقایسه با تاریخ اختراع و استفاده‌ی تقویم خورشیدی است.

نوروز و یک حدیث

یکی از ویژگی‌های نوروز در این است که همواره از احترام دینی برخوردار بوده است و احادیث و روایاتی که در باب اهمیت نوروز در دین اسلام آمده، مایه‌ی بقای آن شده است. اصلی‌ترین روایتی که برای نوروز مجموعه‌ای از مناسبت‌ها را برمی‌شمرد، روایت معلی‌بن‌خنیس از اصحاب مُوَثّق و مورد اطمینان امام صادق(ع) است. او می‌گوید:

«روز نوروز به محضر امام صادق(ع) وارد شدم. امام از من پرسید: «آیا می‌دانی امروز چه روزی است؟»

عرض کردم: «فدای‌تان شوم، این روزی است که ایرانیان آن را بزرگ می‌دارند و به یکدیگر هدیه می‌دهند.»

امام صادق(ع) فرمود: «قسم به خانه‌ی عتیق که در مکه قرار دارد، این بزرگ‌داشت، ریشه در زمان‌های دور دارد که برای تو شرح می‌دهم تا بدانی.»

عرض کردم: «آقای من! اگر این را فراگیرم، برای من خوش‌تر است از این‌که مردگان خانواده‌ام زنده شوند و دشمنانم هلاک گردند.»

آن‌گاه امام فرمود: «ای معلی! روز نوروز، روزی است که خداوند از بندگانش پیمان گرفت که تنها او را بپرستند و شرک نورزند و به پیامبران و امامان و حجّت‌هایش ایمان بیاورند و این روز اولین روزی است که در آن خورشید دمید و بادهای بارورکننده بر درختان وزید و گل‌ها و شکوفه‌های زمین آفریده شد و این روز، روزی است که کشتی نوح، پس از توفان نوح بر کوه جودی نشست.

این روز، روزی است که در آن خداوند آن هزار نفری را که از بیم مرگ از سرزمین‌شان بیرون رفته بودند، زنده کرد؛ پس به ایشان فرمود: بمیرید و آن‌گاه حیات‌شان بخشید.

این روز، روزی است که جبرئیل بر پیامبر نازل شد و نیز روزی است که پیامبراکرم(ص)، امام علی(ع) را بر دوش خود سوار کرد تا همچون ابراهیم(ع)، بت‌های عرب را درهم بکوبد و به زیر افکند.

در این روز، پیامبر(ص)، علی(ع) را به وادی جن فرستاد تا از آنان برای پیامبر بیعت بگیرد. این روز، روزی است که برای بار دوم برای علی(ع) بیعت گرفته شد. در این روز علی(ع) بر اهل نهروان پیروز شد و ذوالثدیه را کشت.

نوروز، روزی است که قائم ما و صاحبان امر ظهور می‌کنند و در این روز، قائم ما بر دجّال چیره می‌شود و او را در کنار کوفه به دار می‌زند. هیچ نوروزی نمی‌رسد، مگر این‌که ما در آن منتظر فرج هستیم؛ زیرا نوروز از روزهای ما و شیعیان ماست که عجم آن را حفظ نمود و شما اعراب ضایعش کردید.»

بحارالانوار، ج56، ص‌92‌.

کشورهای نوروزی

فکر نکنید که نوروز فقط ویژه‌ی ما ایرانی‌هاست. کشورهای دیگر هم این جشن زیبا را برگزار می‌کنند که با چند نمونه‌ی آن آشنا می‌شویم:

مراسم نوروز در گذشته در شمال کشور افغانستان تا 40 روز ادامه داشت. سنّت دیگری که در میان مردم مزارشریف و سایر مردمانی که از سراسر استان‌های دیگر به آن‌جا می‌روند رواج دارد، «جندی‌سخی» نامیده می‌شود و عبارت است از چوب بلندی که بر سرش پارچه‌ای می‌بندند و در روز سال نو، مردم آن را بلند می‌کنند و تا 40 روز بر بلندی می‌ماند. مردم بر این باورند، کسانی که کور، شل یا بیمار هستند، با شرکت در این جشن گلِ سرخ، وضع‌شان جور می‌شود (شفا می‌یابند).

در افغانستان، در روز نوروز در اکثر شهرها و روستاها، مردان، پهلوانی می‌کنند، سنگ می‌اندازند و خیز می‌زنند؛ و اگر کسی از دیگری کدورتی داشته باشد، در روز سال نو، به دیدار او می‌رود و با هم آشتی می‌کنند. در این روز تخم‌مرغ‌ها را جوش می‌دهند و رنگ می‌کنند و هرکس تخم‌مرغ خود را به تخم‌مرغ رنگ‌شده‌ی دیگری می‌زند. تخم‌مرغ هر کدام که بشکند، او بازنده می‌شود.

بازی بزکشی در تاجیکستان و در بلخ و بامیکِ افغانستان هم رواج دارد. به این شکل که گوسفند یا بزی را می‌کشند و جسدش را در انتهای میدان اسب‌دوانی می‌اندازند. هر سوارکار نشسته بر اسب که از میان اسب‌سواران چالاک‌تر باشد و جسد بز را برداشته و به مکان نخست بازگرداند، برنده است.

در ژاپن، هر سال مردم با پایان ماه مارس و آغاز ماه آوریل که مصادف با دوازدهم فروردین است، بی‌صبرانه و با اشتیاق بسیار در انتظار شکفتن شکوفه‌های صورتی‌رنگ گیلاس، روزشماری می‌کنند که نوید فرارسیدن جشن‌های بهاری را می‌دهند و پس از یک یا دو هفته با پرپر شدن و ریختن، جای خود را به پیچک‌هایی با گل‌های آبی، ارغوانی و سفید می‌دهند.

در این روزها، ژاپنی‌ها با دقت به پیش‌بینی هواشناسی گوش می‌دهند تا با فرارسیدن موسم شکفتن شکوفه‌های گیلاس، جشن‌های ویژه‌ی «شکوفه‌بینی»‌ را آغاز کنند که به زبانِ ژاپنی «هانامی» (Hanami) نامیده می‌شود.

در کشور تاجیکستان و در شهرهای سمرقند، بخارا، خجند، خیار، کش، فرغانه، دروازه‌ی بدخشان، خیلتن و سایر جاها آداب ویژه‌ای هست. در برخی از ناحیه‌های تاجیکستان از جمله لنین‌آباد، به جای 21 مارس، 7 مارس را با مراسم قدیمی هماهنگ کرده و جشن می‌گرفتند.

در سال 1325 خورشید، از سوی دولت عراق، برگزاری راه و روش‌های جشن نوروز ممنوع شد و دولت نمی‌خواست که کردان این جشن باستانی را جشن بگیرند؛ ولی مردم کردستان عراق بیش‌تر به تلاش افتادند و پسران، دختران، مردان و زنان کُرد در برابر روش ستمگرانه‌ی دولت عراق برخاستند و به راهپیمایی پرداختند و سرانجام سربازان دولت عراق آنان را به گلوله بستند و بدین‌سان سینه‌ی خود را سپر گلوله کردند و با دلبستگی فراوان به نوروز، به پیشواز مرگ رفتند.

آن‌گاه دولت ناچار شد برای برگزاری جشن نوروز به عنوان جشن ملی کردان روی خوش نشان دهد و با آن‌که بسیاری از جوانان کُرد در آغاز سال نو کشته شدند، کُردان، نوروز را با شکوه بیش‌تری برپا کردند.

بهار شاعران

شاعران ایرانی برای فصل‌های مختلف سال شعر سروده‌اند؛ اما در ادبیات ما، بهار اهمیت ویژه‌ای دارد و کم‌تر شاعری است که در مورد فصل بهار شعر نسروده باشد. ملک‌الشعرای بهار می‌گوید:

هنگام فرودین که رسانَد ز ما درود

بر مَرغزار دیلم و طرف سپیدرود؟

مولوی:

آب زنید راه را، هین که نگار می‌رسد

مژده دهید باغ را، هین که بهار می‌رسد

سعدی:

برآمد باد صبح و بوی نوروز

به کام دوستان و بخت پیروز

مبارک بادَت این سال و همه سال

همایون بادَت این روز و همه روز

                 ***

یا حافظ که غزل‌های فراوان در وصف بهار و نوروز دارد:

سخن در پرده می‌گویم، چو گل از غنچه بیرون آی

که بیش از پنج روزی نیست، حکم میر نوروزی

                 ***

ز کوی یار می‌آید نسیم نوروزی

از این باد اَر مدد خواهی، چراغ دل برافروزی

                 ***

رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید

وظیفه گر برسد مصرفش گل است و نبید

سفیر مرغ برآمد بط شراب کجاست

فغان فتاد به بلبل، نقاب گل که کشید

                 ***

نوبهار است در آن کوش که خوش‌دل باشی

که بسی گُل بدمد باز و تو در گِل باشی

برای شناخت ارزش و اعتبار نوروز در تاریخ ایران، بهترین منبع، شاهنامه‌ی فردوسی است که در بین نزدیک به 60 هزار بیتِ کتاب خود، به صراحت به واقعه‌ی نوروز پرداخته است:

به جمشید بر گوهر افشاندند

مران روز را روز نو خواندند

سر سال نو هرمز فرودین

بر آسوده از رنج روی زمین

بزرگان به شادی بیاراستند

می و جام و رامشگران خواستند

چنین جشن فرخ از آن روزگار

به ما ماند از آن خسروان یادگار

این اشعار مُشتی نمونه‌ی خروار است؛ چه از نظر شعر و چه از نظر شاعر.

همچنین کتاب‌هایی در باب نوروز نوشته شده که یکی از معروف‌ترین آن‌ها نوروزنامه، اثر حکیم خیّام نیشابوری است که خیام در این اثر در مورد پادشاهان عجم بحث می‌کند که این پادشاهان، سفره‌ای زیبا ترتیب می‌دادند و به مردم بخشش می‌کردند و...

یک بهار و چند مَثَل

سالی که نکوست از بهارش پیداست

مصراع دوم این عبارت این است: ماستی که تُرشه، از تاغارش (=تخارش) پیداست. سال اگر «تَرسال» بود و برف و باران به موقع می‌آمد، نکویی و خوبی آن آشکار بود؛ و اگر سرمای بی‌موقع، موجب از بین رفتن سردرختی‌ها می‌شد، مردم آن را به بدیُمنی تعبیر می‌کردند.

از طرفی چون ماست چرخ‌کرده (که چربی آن تا انتها گرفته می‌شد) فقط در تغار عرضه می‌شد و قیمت ارزانی داشت و خریداران چندانی جز افراد فقیر و تهی‌دست نداشت، تاغاری بودن ماست، دلیل بدی آن بود و این ضرب‌المثل در گفت‌وگوهای عامیانه رواج یافت.

بهارخواب

در روزگاران گذشته، یکی از شیرین‌ترین خواب‌ها، خوابیدن در بهارخواب در هوای مَلَس بهار بود؛ اما امروز دیگر در ساختمان‌سازی، چیزی به نام «بهارخواب» وجود خارجی ندارد.

بیش‌تر بهارخواب‌ها رو به حیاط خانه‌ها بود و آن دسته از بهارخواب‌ها که رو به خیابان بودند، به علت سکوت حاکم بر شهر، باعث اغتشاش خواب نمی‌شدند؛ اما خوابیدن در بهارخواب رو به حیاط، اگر در زیر آن حوضِ خانه واقع شده بود، لذّت دیگری داشت.

مثل ابر بهار

باران‌های بهاری، رگبار به دنبال دارند و برخلاف امروز که تمامی خیابان‌ها آسفالت هستند و غیرقابل نفوذ، در گذشته کافی بود رگباری تند دربگیرد و سیلاب در کوچه‌ها و خیابان‌ها سرازیر می‌شد و از آن‌جا که معبر و جوی چندان شناخته‌شده نبودند، سیل لاجرم از راه می‌رسید. عبارت «مثل ابر بهار» حکایت اشک سیل‌آسا را نیز تداعی می‌کرد.

بُزک نمیر بهار میاد، کَمْبُزه با خیار میاد

کَمْبُزه یا کنبزه یا کنبیزه، نوعی خیار یا به عبارتی خربوزه‌ی کال است و در صورت رسیدن، شیرینی و خوش‌خوراکیِ کال آن را ندارد. در قدیم چون کمیاب بود و از آن‌جا که خیار درختی شناخته‌شده نبود و نمی‌دانستند چگونه در گلخانه به عمل آورند، خیار نوبر هم بسیار گران بود و خوردن خیار نوبرانه و کالک کمبزه، کار هرکس نبود و وعده‌دادن آن، وعده‌ی سر خرمن بود، این ضرب‌المثل به کار می‌رفت.

نمادهای هفت‌سین

اجزای تشکیل‌دهنده‌ی سفره‌ی هفت‌سین، یعنی همان سفره‌ی آغاز سال نو، هر کدام نشانه و نمادی است که باید ما را متوجه اطراف خودمان کند و همین که از قدیم کلمه‌ی «سفره» برای ما ایرانیان قابل احترام بوده و آن را نماد برکت و روزی می‌دانسته‌ایم، آنچه هم در آن قرار می‌گیرد، قابل توجه است:

سمنو: نماد زایش و باروری گیاهان است و از جوانه‌های تازه‌رسیده‌ی گندم تهیه می‌شود.

سماق: محرّک شادی در زندگی به شمار می‌رود. سماق نماد صبر و بردباری است؛

سنجد: نماد عشق و دلباختگی است و از مقدمات اصلی تولد و زایندگی. سنجد نماد خرد و فرزانگی و سنجیده عمل‌کردن است.

سیر: نماد گندزدایی و دوری از آلودگی است. همچنین نماد مناعت‌طبع و قناعت است.

سبزه: نماد شادابی و سرسبزی و نشانگر بشر و پیوند با طبیعت است. در قدیم، سبزه‌ها را به تعداد هفت یا دوازده که شمار مقدس برج‌هاست، در قاب‌های گران‌بها سبز می‌کردند.

سیب: نماد باروری است و زایش و عشق. در گذشته، سیب را در خُم‌های ویژه‌ای نگهداری می‌کردند و قبل از نوروز به همدیگر هدیه می‌دادند. سیب کلید راه‌یابی به شهر سلامتی است.

سرکه: در سفره‌ی هفت‌سین، وجود سرکه ما را به پذیرش ناملایمات زندگی دعوت می‌کند.

اجزای دیگر سفره هم این‌ها هستند:

کتاب مقدس قرآن‌کریم: نماد پیوند زمین و آسمان است و هرچه داریم در پرتو تعالیم همین قرآن معنا و برکت می‌یابد.

تخم‌مرغ: نماد زایش و آفرینش و نژاد است.

آینه: نماد روشنایی است و حتماً باید در بالای سفره جای گیرد.

آب و ماهی: نشانه‌ی برکت در زندگی هستند. ماهی به نشانه‌ی اسفندماه، به سفره گذاشته می‌شود.

سکّه: به نیت برکت و درآمد زیاد انتخاب شده است.

انار: پُردانه بودن انار، نشان از برکت و باروری است.

نقل و شیرینی و آجیل: نمادی از زایش و تولد و بالندگی و برکت است.

CAPTCHA Image