کاخ بلند



تأثیر شاهنامه
با توجه به محتوای غنی شاهنامه از یک سو و اهمیت آن برای زبان فارسی از سوی دیگر، و با در نظر گرفتن این‌که بزرگ‌ترین اثر شعر فارسی است که به‌طور کامل به دست ما رسیده است، می‌‎توان تأثیر بزرگ این کتاب را بر سراسر شاهنامه‌ی کهن ادب فارسی حدس زد. نه تنها مورخان، فرهنگ‌نویسان، حماسه‌سرایان و مؤلفان کتب اخلاق، بلکه اکثر متفکران و شعرای بزرگ زبان فارسی، از آن میان شیخ فرید‎الدین عطار، عمر خیام، شیخ اشراق سهروردی، مولانا، سعدی و حافظ هر یک به نحوی از شاهنامه تأثیر پذیرفته‎اند؛ ولی شاهنامه به عنوان بزرگ‌ترین منبع تاریخ، افسانه، لغت، حکمت و اخلاق ایرانی تنها بر طبقه‌ی شاعران و متفکران پس از خود تأثیر نکرده است، بلکه به همان نسبت بر ادبیات توده.
جلال خالقی‌مطلق
حکمت فردوسی
اولِ انقلاب عده‌ای از مردمِ بااخلاصِ بى‌اطلاع، رفته بودند قبر فردوسى را در توس خراب کنند! وقتى من مطلع شدم، چیزى نوشتم و فوری به مشهد فرستادم؛ که آن را بردند و بالاى قبر فردوسى نصب کردند؛ نمى‌دانم الآن هم هست یا نه. بچه‌هاى حادّى که به آن‌جا مى‌رفتند، چشم‌شان که به شهادت بنده مى‌افتد، لطف مى‌کردند و مى‌پذیرفتند و دیگر کارى به کار فردوسى نداشتند! حقیقت قضیه این است که فردوسى یک حکیم است؛ تعارف که نکردیم به فردوسى، حکیم گفتیم. الآن چند صد سال است که دارند به فردوسى، حکیم مى‌گویند. حکمت فردوسى چیست؟ حکمت الهىِ اسلامى.
بیانات در دیدار مسؤولان سازمان تبلیغات اسلامی، آیت‌ا‌... خامنه‌ای ۱۳۷۰/۱۲/۰۵
حدیث رستم
و حدیث رستم بر آن جمله است که ابوالقاسم فردوسی شاهنامه به شعر کرد و بر نام سلطان‌محمود کرد و چندین روز همی بر خواند. سلطان‌محمود گفت: «همه‌ی شاهنامه خود هیچ نیست مگر حدیث رستم. و اندر سپاه من هزار مرد چون رستم هست.»
ابوالقاسم فردوسی گفت: «زندگانی خداوند دراز باد! ندانم اندر سپاه او چند مرد چون رستم باشد؛ اما این دانم که خدای تعالی هیچ بنده چون رستم دیگر نیافرید.»
این بگفت و زمین بوسه زد و برفت. ملک محمود وزیر را گفت: «این مردک مرا دروغ‌زن خواند.»
وزیرش گفت: «بباید او را کُشت.»
هر چند او را طلب کردند، نیافتند.
تاریخ سیستان
روان و خِرَد
در این خاک زرخیز ایران‌زمین
نبودند جز مردمی پاک‌دین
همه دین‌شان مردی و راد بود
کزان کشور آزاد و آباد بود
بزرگی به مردی و فرهنگ بود
گدایی در این بوم و بر ننگ بود
از آن روز دشمن به ما چیره گشت
که ما را روان و خرد تیره گشت
از آن روز این خانه ویرانه شد
که نام‌آورش مرد بیگانه شد
بسوزد در آتش گرت جان و تن
به از بندگی کردن و زیستن
اگر مایه‌ی زندگی بندگیست
دوصد بار مردن به از زندگیست
فردوسی
درخت برومند
تو اى باژ، اى مهد استاد توس‏
تو اى خاک پاک گُهرزاد توس‏
سرافراز باش از بهین زاده‏ات‏
ز فردوسى استاد آزاده‏ات‏
ابرمرد تاریخ فرزند توست‏
همایون درخت برومند توست‏
ز آب و ز خاک تو نیرو گرفت‏
به آغوش مهرآورت خو گرفت
توران شهریاری
CAPTCHA Image