جاده‌ی بهشت

نویسنده




دریاقُلی سلام

ای شهیدان

ای شهیدانِ به خون غلتان خوزستان، درود

لاله‌های سرخ پَرپَرگشته‌ی ایران درود

یادش به خیر شعرهای زیبایی که به دست آقای حاج‌صادق آهنگران می‌رسید و او برای رزمندگان جبهه‌ها به صورت مداحی می‌خواند. آن نوحه‌ها هنوز زنده و ماندگارند؛ مثل خود شهدا و خونِ پاک‌شان!

سلام آقای معلمی

او را می‌شناسید. متولد 15 بهمن 1305 شمسی در شهرستان رامهرمز است. او همان مرد باتقوا و مهربانی است که شعرهای زیبای حماسی را به آقای آهنگران می‌داد. ایشان هم آن‌ها را به صورت نوحه، برای رزمندگان می‌خواند.

اولین شعری که آقای حاج‌حبیب‌الله معلمی به آقای آهنگران داد تا بخواند، همان شعر بالاست (ای شهیدانِ به خون غلتان...). این شعر از سوی آقای آهنگران در حسینیه‌ی جماران برای امام خمینی(ره) و رزمندگان خوانده شد و شور زیادی در کشورمان ایجاد کرد. از آن به بعد آقای معلمی، شعرهای زیبایش را به آقای آهنگران می‌داد تا برای مردم و رزمندگان بخواند. مثلِ:

* ای لشکر حسینی، تا کربلا رسیدن

یک یاحسین دیگر

* سوی دیار عاشقان رو به خدا می‌رویم

به کربلا می‌رویم

* شورِ حسین(ع) است چه‌ها می‌کند

نام حسین درد دوا می‌کند

* کرب‌وبلا ای حرم و تربت خونبار حسین(ع)

این همه لشکر آمده، عاشق دیدار حسین(ع)

* با نوای کاروان، بار بندید همرهان،

این قافله عزمِ کرب‌وبلا دارد

لطفاً به سراغ نوحه‌های آقای آهنگران بروید و آن‌ها را خوب گوش کنید. دل‌تان آسمانی می‌شود.

جویبار مصفا

آقای معلمی چند بار از سوی مقام معظم رهبری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای مورد تشویق و تمجید قرار گرفته است. در یکی از نامه‌های رهبر انقلاب آمده است:

برادر عزیز آقای معلمی، هنگامی که شعر روشن شما که چون جویبار مصفایی با نغمه‌ی برادر خواننده‌ی عزیز آقای آهنگران، به کام جان مشتاقان می‌ریزد و روحی تازه و سرشار از انگیزه و احساس انقلابی به شنونده می‌بخشد، شأن شعر انقلابی و اسلامی و مردمی و اوج شاعر مؤمن و صالح، آشکار و ملموس می‌شود...

افتخار

شهید سیدفخرالدین هاشمی‌نسب:

چگونه از مرگ بترسم و از جبهه فرار کنم، در صورتی که سرورم امام حسین(ع) شهادت را افتخار خویش می‌داند.

تابلونوشته‌ها

* با تو آری، بی تو هرگز

* باتری شارژ بسیجی معنویت است، خیلی مخلصی!

* با گذرنامه‌ی الله‌اکبر عبور کنید

* ای امام، در راه تو ناچیز است قطره‌های خون ما

* ای شهیدان برای ما حمدی بخوانید که شما زنده‌اید و ما مُرده

دریاقُلی

یک اوراق‌فروش بود در کوی ذوالفقاری آبادان. روزهای آغاز جنگ عراق علیه ایران، دشمن، غافلگیرانه، از رود بهمنشیر گذشت و وارد آبادان شد. کسی خبر نداشت، فقط دریاقُلی فهمید. به همین خاطر سوار بر دوچرخه‌اش شد و در آن شب پاییزی آبان سال 59، مسافتی 9 کیلومتری را با همه‌ی وجود رکاب زد. او از میان نگاه دشمنان رد شد تا به رزمندگان اسلام رسید و خبر را به آن‌ها داد. رزمندگان و مردم به طرف دشمن حمله کردند و آن‌ها را عقب راندند. چند روز بعد دریاقلی شهید شد و غم بزرگی بر دل مردم و رزمندگان اسلام گذاشت. اگر او آن روز آن خبر را نمی‌داد، یکی از بزرگ‌ترین اتفاق‌های تلخ و ناگوار برای کشور ما روی می‌داد. فیلم سینمایی «شب واقعه» داستان شجاعت اوست.

یادش بخیر، شهید دریاقُلی سورانی...

سرو قامت

استاده و سبز و سرو قامت بودی

صد صخره، شکوه و استقامت بودی

روزی که به پابوس خطر می‌رفتی

تصویر بلندی از شهادت بودی

برگرفته از سایت تابناک22 دی ماه 1390
CAPTCHA Image