نویسنده
صدای پنجره میآید
صدایِ پنجرهی بیحرف
نگاه کن به صدای او!
میان بارش نرمِ برف
*
صدای پنجره میگوید
به گوش من غمِ گلدان را
صدای پنجره میداند
پیامِ ابری باران را
*
سکوتِ قرمز لادن را
شنیدم از لبِ زیبایش
میان خانهی ما پیچید
نسیم عطر نفسهایش
*
صدای پنجره میآید
به گوش پردهی بازیگوش
ترانهخوان و تماشاییست
صدای پنجرهی خاموش
*
دوشنبه، پانزده اسفند
بهارِ پنجره در راه است
صدای پنجره میداند
که عمر برف چه کوتاه است!
ارسال نظر در مورد این مقاله