کودک، کتاب، اعتیاد




راستی نظر شما درباره‌ی سیگار و مواد مخدر چیست؟ موافق که نیستید؟

عجب سؤالی؟ ببخشید! من بعضی وقت‌ها توهم می‌زنم و پرت می‌گویم. مگر کسی پیدا می‌شود که با دود و دم موافق باشد؟ حتماً شما هم بارها و بارها بدی‌های سیگار و مواد مخدر را شنیده‌اید و به شما هشدار داده شده است که مراقب دوستان ناباب و یا مکان‌های ناشناخته‌ای که می‌روید، باشید.

این چیزها گفتن ندارد. هیچ کس دوست ندارد که بدبخت شود. شما هیچ معتادی را پیدا نمی‌کنید که خوش‌بخت باشد. اعتیاد مساوی است با بدبختی. بالاتر از آن، هیچ پدر و مادری نیستند که موافق بدبختی فرزندشان باشند. همه‌ی پدر و مادرها دوست دارند که فرزندان‌شان آینده‌ی درخشانی داشته باشند؛ درس بخوانند، کار خوب و پردرآمد پیدا کنند، صاحبِ خانه و زندگی شوند، به ثروت دست پیدا کنند و زندگی راحتی داشته باشند؛ اما...

اما... چیزی که آمارها نشان می‌دهد و گزارش‌هایی که مراکز انتظامی می‌دهند با این چیزهایی که من می‌گویم فرق دارند. گزارش‌های مراکز انتظامی کمی نگران‌کننده هستند و در عین حال هشداردهنده. این گزارش‌ها خبر از پایین آمدن سن اعتیاد می‌دهند. پایین یعنی چه‌قدر؟ یعنی زیر 15-16 سال.

باورتان می‌شود؟ زیر 15-16 سال. ترسناک است؛ اصلاً وحشتناک است. آدم با شنیدن این خبر سرش گیج می‌رود. چشم‌هایش سیاه می‌شود. 15-16 سال؛ یعنی سال‌های آغازین دبیرستان.

فکر می‌کنید چرا این‌طور است؟ چرا سن اعتیاد پایین آمده است؟ مگر نوجوانان ما این همه تبلیغ و هشدار را نگاه نمی‌کنند؟ از زمین و زمان هشدار می‌بارد. توی تلویزیون، رادیو، روزنامه‌ها، روی تابلوهای تبلیغاتی، روی دیوارها، در مدرسه‌ها، مسجدها، بروشورها... و خلاصه جایی نیست که تبلیغ و هشداری درباره‌ی بدی‌های مواد مخدر نباشد. آیا نوجوانان کم‌سن و سال ما این‌ها را نمی‌بینند؟

نکند پدر و مادرها مراقب این نوجوانان نیستند و بر آن‌ها نظارت ندارند؟ اگر این‌طور است، چرا در میان این همه خلاف، فقط سن اعتیاد پایین آمده؟ چرا سن دزدی، قتل و جنایت پایین نیامده؟

من فکر می‌کنم مشکل از جای دیگری است. مشکل این است که بسیاری از نوجوانان ما برای اوقات فراغت خودشان برنامه ندارند. بی‌برنامه و بی‌کار هستند. پخش‌کنندگان مواد مخدر هم دنبال همین گونه نوجوانان می‌گردند. کسی که کاری ندارد و می‌خواهد وقتش را هرجور که هست پر کند. در زمانی که من در دوره‌ی کودکی و نوجوانی به سر می‌بردم، هم مواد مخدر وجود داشت و هم واردکننده و پخش‌کننده‌ی این گونه مواد؛ اما در آن دوران بیش‌تر بچه‌ها سر کار می‌رفتند. این همه سینما، مجله، پارک و گردشگاه وجود نداشت. این همه هم رفاه‌زدگی در میان مردم نبود. بچه‌ها مجبور بودند سر کار بروند. همین سر کار رفتن، آن‌ها را مشغول می‌کرد و باعث می‌شد فرصتی نداشته باشند تا دنبال خلاف بروند. امروزه بچه‌ها مثل قدیم دنبال کار نیستند؛ ولی می‌شود خود را مشغول کنند. دولت ما سال‌های سال است تلاش می‌کند تا اوقات ارزش‌‌مند بچه‌ها را با مسائل مفید پر کند؛ پارک و سینما می‌سازد؛ مؤسسه‌های فرهنگی و ورزشگاه‌های گوناگون ایجاد می‌کند؛ کتاب‌ها و مجله‌های رنگارنگ به چاپ می‌رساند، فقط و فقط برای این که لحظه‌های گران‌قیمت شما و امثال شما را پر کند. اگر نوجوانان به سمت این برنامه‌های فرهنگی، ورزشی و علمی نمی‌روند به دلیل این است که دشمن قوی‌تر عمل می‌کند. پس باید دولت را کمک کرد. این شمایید که با تمام سن و سال کم خود می‌توانید دولت را یاری کنید. باید اطلاع‌رسانی کنید. کتاب‌های خوب و فیلم‌های ارزش‌مند را به دوستان خود معرفی کنید. آن‌ها را با مراکز فرهنگی آشنا کنید. به آن‌‌ها مجله‌های خوب و خواندنی هدیه کنید. همین مجله‌ی سلام بچه‌ها، مجله‌ای است که صاحب‌امتیاز آن سعی می‌کند با پرداخت هزینه‌ای سنگین و یارانه‌ای گزاف، با قیمتی ارزان و کیفیتی مناسب به دست شما برسد. چرا همین سلام بچه‌ها را به دوستان خود معرفی نمی‌کنید؟ یادتان باشد که مطالعه یکی از روش‌هایی است که کودکان و نوجوانان را از ناهنجاری بازمی‌دارد.
CAPTCHA Image