آسمانه / نگاهی به رمان «پریانه‌های لیاسند ماریس»




از معدود رمان‌های نوجوانی است که تخیل در آن بسیار است و از معدود رمان‌هایی که مخاطب باورش می‌کند. «لیانا» دختر نوجوانی است که به همراه خانواده‌اش در کنار دریا زندگی می‌کند. شغل «ادریس»، برادر نوجوانش پیدا کردن مروارید است. او هر روز با اهالی ده به دریا می‌روند. در این میان اگر مروارید لاجوردی پیدا کند که برای همه‌ی‌شان عالی می‌شود؛ چه برای مادرشان «دی‌صبرا» و چه پدرشان «توفیق».

«پریانه‌های لیاسند ماریس» با حجم نسبتاً زیادی که دارد اصلاً خسته‌کننده نیست و اتفاق‌ها هیجان بالایی دارد:

«ادریس با یک دست گهواره را گرفته بود و با دست دیگرش آب را کنار می‌زد و به عمق دریا می‌رفت. مثل همیشه نبود. قلبش به تپش افتاده بود و ترس به جانش ریخته بود. مدام دور و برش را نگاه می‌کرد. این بار به دنبال صدف نبود. می‌ترسید. «من منداس» او را می‌ترساند. کسی در سیراف نبود که از «مِن مِنداس» وحشت نداشته باشد. از آمدنش پشیمان شد؛ اما می‌دانست که دیر یا زود باید با او روبه‌رو شود. نگران، این طرف و آن طرف را نگاه کرد و ته دریا رفت‌...»

شخصیت‌پردازی تمامی شخصیت‌ها به خوبی پرداخته شده است و مخاطب همذات‌پنداری می‌کند. یکی از دلایل آن برمی‌گردد به نوع گفت‌و‌گوهای رمان؛ مخصوصاً شخصیت متفاوت «سندباد» که خلاقانه طراحی شده است:

«لیانا فکر کرد نکند حالا که پری چشم‌هایش را نمی‌بیند، نتواند او را پیش ادریس ببرد.

فکر کرد کاش یک تکه زغال همراهش بود. به سندباد نگاه کرد. سندباد دست به سینه ایستاده بود و نگاه‌شان می‌کرد. لیانا گفت: «تو زغال نداری؟»

سندباد گفت: «روزگاری در کشتی‌ام همه‌چیز یافت می‌شد.»

لیانا گفت: «داری یا نداری؟»

سندباد سرش را پایین انداخت. لیانا گفت: «این‌جا که چیزی پیدا نمی‌شه.»

سندباد جلو آمد و گفت: «من شما را به مقصد می‌رسانم. آن‌قدر سفر کرده‌ام که بتوانم راه را بیابم.»

علاوه بر این، گفت‌و‌گوها کمک می‌کنند تا با لهجه‌ی شیرین جنوبی هم آشنا شویم.

«طاهره ایبد» نویسنده‌ی این کتاب، به خوبی توانسته است با کمک عواملی مثل هیجان، ترس و عشق، داستان را به اندازه‌ای معلق نگه دارد تا خواننده به خواندن ادامه‌ی رمان ترغیب شود. در پریانه‌های لیاسند ماریس می‌توان انواع ستیزه را دید؛ ستیزه و درگیری بین انسان‌ها، بین انسان‌ها و محیط و حتی بین موجودات تخیلی.

در این کتاب اجزای کوچک و بزرگ معنای خاصی دارند؛ از دریا گرفته تا گهواره و زغال. مخاطب می‌فهمد اجزای دور و اطرافش بیهوده نیستند و با کمی تفکر می‌شود خیلی چیزها دریافت. همان‌طور که در این کتاب اتفاقی بیهوده نمی‌افتد و کمی جلوتر می‌فهمیم که مثلاً مرواریدی که توی چاه افتاده علت خاصی داشته است.

با خواندن «پریانه‌های لیاسند ماریس» به خصوصیات منفی خاصی برخورد نکردم و به همین خاطر است که بیش‌تر آنچه نوشته‌ام مثبت بوده است.

وقتی کتاب را تمام کردم دلم برای لیانا، دریا، مرواریدها و‌... تنگ شد. اگر نمی‌خواهید خواندن کتاب به این خوبی را از دست بدهید، پس زودتر بخوانیدش!

پریانه‌های لیاسند ماریس

نویسنده: طاهره ایبد

انتشارات کانون پرورش فکری کودکان

نیلوفر شهسواریان‌- 17 ساله‌- تهران
CAPTCHA Image