آسمانه / زیر آسمان شب




دلتنگی هم عالمی دارد. وقتی به آن‌هایی که بسیار دوست‌شان دارم و در کنار من نیستند می‌اندیشم، دلم تنگ می‌شود. می‌شکند و می‌گیرد، مثل امشب. زیر آسمان شب خوابیده‌ام؛ شبی که تنهایی برایم جشن می‌گیرد. امشب، سخت‌ترین شب زندگی من است. امشب، احساس خستگی می‌کنم. امشب، بغض‌های فروخورده‌ام را نشخوار می‌کنم. امشب، تمام غم‌هایم را روی صفحه‌ی پلکم نقاشی می‌کنم. امشب، هوای دلم ابری است. هوای باریدن دارد. امشب، دلتنگم. امشب، شب بی‌انتهای حکمرانی کابوس‌هاست. امشب، شب هجوم تنهایی است. امشب، شب نبردی سخت است میان من و افکارم. امشب، من می‌بازم به بازی این روزگار و از پس تنهایی عقب می‌نشینم. امشب، شب صف‌آرایی خاطرات خوش گذشته است؛ شب رزمایشی بزرگ. امشب، برای من بزرگ‌ترین درام تاریخ کلید می‌خورد؛ ولی من می‌خواهم پیروز این نبرد باشم. به یاد شعر می‌افتم، تا شقایق هست زندگی باید کرد.

سیده‌سوسن احمدی- اشکنان
CAPTCHA Image