کویر

نویسنده




سکوتِ ساحل را

شنیده‌ای آیا؟

از این بیابان‌ها

صدایِ دریا را؟

*

از این بیابان‌ها

که رفته از یادند

کویرهایی دور

که لانه‌ی بادند

*

گذشته‌ای اما

درنگ کن، از نو

کویر را این ‌بار

به گوشِ خود بشنو:

*

کویر می‌گوید

از آب‌های دور

از آفتابِ خیس

و فلس‌های نور

*

اگرچه «حالِ» او

سرابِ آبادی‌ست

«گذشته»اش شهری

لبالب از شادی است

*

نسیم بود و موج

بر آن تنِ خاکی

به چشم شن می‌ریخت

چه آبیِ پاکی!

*

نگاهِ ساحل داشت

تبسمی از رنگ!

چه‌قدر زیبا بود

عبور یک خرچنگ

*

پرنده، دریایی

صدف فراوان بود

در آن سوی شنزار

نهنگ پنهان بود

*

به چشم می‌آمد

زلالِ ماهی‌ها

نمی‌درخشیدند

ستاره‌ها تنها

*

هوا خیال‌انگیز

و گاه بارانی

جزیره‌ها بودند

شگفت و مرجانی

*

ردیفِ جلبک‌ها

به‌ جای خاک و خار

عروسِ دریایی

به جای مور و مار

*

کویر را بشنو

از آب می‌گوید

کویر را دریاب

میانِ جزر و مد

*

کویر را بشناس

کویر بی‌همتاست

کویر را بنگر

کویر یک دریاست
CAPTCHA Image