با گذشتگان قدمی بزنیم




* نُقل

گرسنه‌ای به شهری رسید. به دکان قنادی رفت. دید آراسته به انواع شکربار، پیش رفت و سینی بزرگی پر از نُقل بادام دید. دست دراز کرد و مشتی از آن برداشت. قناد خواست که دستش بگیرد، مرد سریع نُقل‌ها را به دهان انداخت و گفت: «دیدی چه کردی؟ نُقل‌ها نه به دست تو رسید، نه به دست من...!»

لطائف‌الطوائف‌- فخرالدین علی‌صفی

* عقل

پادشاهی وزیرش را گفت: «از نزدیکان، یکی را که عقلی داشته باشد پیدا کن، که او را به جای مهمی خواهم فرستاد.»

طلحک(1) گفت: «ای پادشاه، هر که را که عقل بود از این خانه بیرون کردی!»

کلیات عبید زاکانی

مهمان

- شخص کافری از حضرت ابراهیم(ع) خواست که او را مهمان کند. حضرت گفت: «به دین من درآی تا تو را مهمان کنم.»

مرد مأیوس شد و رفت. وحی الهی به ابراهیم رسید که مدت 50 سال است که او را اطعام می‌کنم در حال کفر، چه می‌شد که تو یک لقمه به او می‌خوراندی و خواهش تغییر دین او را نمی‌کردی؟

زهرالربیع‌- جزایری

* زندگی

زندگی، ساعت تفریحی نیست

که فقط با بازی

یا با خوردن آجیل و خوراک

بگذرانیم آن را

هیچ می‌دانی آیا

ساعت بعد چه درسی داریم؟

زنگ اول دینی

آخرین زنگ حساب

سلمان هراتی‌- آب در سماور کهنه

* ضمیر

آورده‌اند که عیسی(ع) روزی بر جماعتی جهود گذشت. آنان سخن زشتی به وی گفتند؛ اما عیسی(ع) آن‌ها را ثنا گفت. یکی از یاران سؤال کرد: «ای پیغمبر خدا! چرا در مقابل الفاظ زشت، مدح و ثنا گفتی؟»

عیسی(ع) فرمود: «ضمیر(2) ایشان بد بود، بد گفتند؛ ولی در ضمیر من جز نیکویی نبود، غیر از خوبی و مدح و ثنا نتوانم که گویم.»

لباب‌الالباب‌- عوفی

* پوستین

مجنونی پوستین واژگونه بر تن کرده بود که موها و پشم آن به طرف بیرون بود. او را گفتند: «این چه کاری است؟»

گفت: «اگر پشم در طرف داخل بهتر بود، خداوند کاری می‌کرد که در بدن حیوانات، پشم در داخل درآید.»

ربیع‌الابرار‌- زمخشری

* پادشاهی

روزی بهلول به نزدیک هارون آمد و او را متفکر دید. گفت: «موجب چیست؟» گفت: «به دنیا و بی‌وفایی آن تفکّر می‌کنم.» بهلول گفت: «تفکر نمی‌باید، که اگر جهان را وفایی بودی، هرگز پادشاهی به تو نرسیدی.»

روضه‌ی خُلد‌- مجد خوافی

* نماز

یکی پرطمع پیش خوارزم‌شاه

شنیدم که شد بامدادی پگاه

چو دیدش به خدمت دوتا(3) گشت و راست

دگر روی بر خاک مالید و خاست

پسر گفتش ای بابک نامجوی

یکی مشکلت می‌بپرسم بگوی!

نگفتی که قبله‌ست سوی حجاز؟

چرا کردی امروز ازین سو نماز؟

گلستان‌- سعدی

1) دلقک.

2) درون.

3) خَم، دولا‌.
CAPTCHA Image