نویسنده
عینک
- آسمون چه رنگی رو دوست داری؟
- آسمون سفیدرنگ.
- چرا؟
- چون میشه هر چی که دوست داری رو توش بکشی.
- اما تو که نمیتونی چیزی بکشی، تازه دستت هم به آسمون نمیرسه.
- آره، ولی توی ذهنم نقاشیهای جورواجور میکشم. توی همون آسمون سفیدرنگ.
- خب، چه فرق میکنه؟ اگه میخواهی توی ذهنت بکشی، میتونی روی صفحهی آبی هم بکشی.
- نه. نمیتونم.
- چرا؟
- آخه من فقط دو تا رنگ رو خوب میشناسم؛ سفید و سیاه.
- اِ؟ چه جالب. پس چرا همش میگی جورواجور؟
- نمیدونم، خودمم نمیدونم.
- میشه این عینکتو چند لحظه به من بدی؟
- آره، بگیرش.
- هِه، همه چیز سیاهه...
- سخته؟ نه؟
- چی؟
- اینکه همه چیز رو سیاه ببینی؟
- آره خب، خیلی...
- ولی من همیشه، همه چیزو سیاه میبینم، برای همینم دوست دارم آسمونم سفید باشه.
- غمگین شدم، بیا این عینکت.
- قابلی ندارهها! بازم میای اینجا؟
- شاید، آره، نه نه... حتماً. حتماً میام.
ارسال نظر در مورد این مقاله