با گذشتگان قدمی بزنیم




* تبر

مردی تبری خریده بود که هر شب آن ‌را در صندوقی می‌نهاد و درِ آن را محکم می‌بست. زنش پرسید: «چرا تبر در صندوق می‌نهی؟» مرد گفت: «تا گربه نبرد.» زن گفت: «گربه تبر را چه کند؟» مرد گفت: «دیروز سه دینار برای گوشت دادم که همه‌اش چربی و استخوان بود و گربه همه را برد، می‌خواهی تبری که به ده دینار می‌ارزد را رها کند؟»

رساله‌ی دلگشا‌- عبید زاکانی

* دروغ

دو نفر در مجلس یکی از حکام، کنار هم نشسته بودند و درگوشی سخن می‌گفتند. حاکم آن دو را دید و گفت: «باز با هم چه دروغی می‌سازید؟» گفتند: «هیچ، مدح شما می‌کنیم.»

لطائف‌الطوائف‌- فخرالدین علی‌صفی

* غذای خوب

صاحب‌خانه‌ای مهمان خود را گفت: «بزغاله‌ای فربه و نانی گوارا و سرکه‌ای تند میل داری؟» مهمان گفت: «بلی.» صاحب‌خانه، اما نانی خشک با اندکی سرکه بیرون آورد که بخورند. مهمان گفت: «پس بزغاله و نان گوارا چه شد؟» صاحب‌خانه گفت: «نگفتم که آن‌ها را دارم، گفتم میل داری یا نه؟»

کشکول شیخ‌بهایی

* همسر

یکی را زنی باکمال درگذشت. مادرزن به علت پیری در خانه‌ی مرد بماند. گروهی از آشنایان به دیدن مرد آمدند. یکی گفتا: «چگونه‌ای از دوری یار عزیز؟» گفت: «نادیدن زن بر من چنان دشوار نمی‌نماید که دیدن مادرزن.»

گلستان سعدی

* ناآمده

دی آمدم و نیامد از من کاری

امروز ز من گرم نشد بازاری

فردا بروم بی‌خبر از اسراری

ناآمده بِه بُوَد از این بسیاری

خواجه‌عبدا... انصاری

* دست خالی

گدایی از صاحب‌خانه چیزی طلبید. صاحب‌خانه به او فحش داد. گدا گفت: «تو که پول نمی‌دهی، چرا فحش می‌دهی؟» صاحب‌خانه گفت: «نخواستم دست خالی از این خانه بروی.»

زُهرالربیع‌- جزایری

* ریگ

شخصی به جُحا گفت: «اگر ریگی از مکه به درون کفش کسی افتد و آن شخص از مکه خارج شود، آن ریگ آنقدر ناله کند تا او را به جای خود بازگردانند.» جُحا گفت: «اگر در کفش من افتد می‌گذارم آنقدر بنالد تا گلویش پاره شود.» شخص گفت: «ریگ را که گلو نباشد!» جُحا گفت: «پس از کجا نالد؟»

رساله‌ی دلگشا‌- عبید زاکانی

* سوگند

مردی در جمعی به طلاق زنش سوگند خورد که حَجاج به جهنم خواهد رفت. حاضران گفتند: «وای بر تو! در قیامت معلوم نمی‌شود چه کسی به جهنم می‌رود یا نمی‌رود، حال به‌خاطر سوگندت باید زنت را طلاق دهی.»

مرد ناراحت شد و نزدیک یکی از عارفان شهر رفت. عارف گفت: «برو با همسرت زندگی کن که اگر خداوند حَجاج را با این همه ظلم و ستم به دوزخ نفرستد، از این گناه تو نیز خواهد گذشت.»

لطائف الطوائف‌- فخرالدین علی‌صفی
CAPTCHA Image