بفرمایید میوه

نویسنده


انگور

این زنگ علوم داریم و گفت‌وگوی کلاسی ما درباره‌ی میوه‌ای نام‌آشنا به اسم «انگور» است. هفته‌ی پیش قرار شده بود درباره‌ی این موضوع تحقیق کنیم. آقامعلم در حالی که ظرف بلور حاوی انگور را روی میزش جابه‌جا می‌کند از احمد می‌خواهد پای تخته برود و خلاصه‌ی نظرات بچه‌ها را مختصر و مفید یادداشت کند.

اول از همه علی که جایش آخر کلاس است می‌گوید: «انگور اسمش در قرآن‌مجید و نیز تورات، انجیل و اوستا آمده و از گذشته‌های دور برای انسان اهمیت داشته، تا آنجا که در کشور اردن غاری را پیدا کرده‌اند که انسان‌های نخستین تصویر این میوه را بر دیوارهایش نقاشی کرده‌اند.»

وحید در یکی‌- دو میز جلوتر ادامه می‌دهد: «بله، آقا، عُزَیر پیامبر هم که داستان زنده‌شدنش در قرآن آمده است سبدی از این میوه‌ی بهشتی به همراه داشت که وقتی بعد از آن همه مدت، زندگیِ دوباره یافت، دید به اذن خدا سالمِ‌ سالم است.»

او سپس می‌افزاید: «پارسال که به شهر زیبای پاوه در استان کرمانشاه رفته بودیم دیدم همه‌ی تپه‌های اطراف شهر را انگور کاشته‌اند.»

مصطفی می‌گوید: «من در یک کتاب خواندم که پرورش درخت مو ابتدا در آذربایجان و ارمنستان رواج یافته و بعد به گوشه و کنار جهان راه یافته است. چنان‌که امروزه ده‌ها نوع انگور وجود دارد. جالب این که در کشور ما مردم در شب اول زمستان (یلدا) انگور می‌خورند.»

میثم که فاصله‌ی چندانی با میز آقامعلم ندارد می‌گوید: «آقا بهتر نبود اول این زبان‌بسته‌ها را می‌خوردیم و بعد درباره‌ی آن‌ها حرف می‌زدیم؟»

بچه‌ها می‌خندند. او ادامه می‌دهد: «آقا انگور را با شیر مادر مقایسه کرده‌اند و این به خاطر سرشار بودنش از گلوکز و فروکتوز است. علاوه بر این، انگور دارای پتاسیم است که نشاط‌بخش است و به رفع تپش قلب کمک می‌کند، فسفات زیادی هم دارد که غذای مغز و اعصاب است. سدیم، کلسیم و آهنش نیز برای رشد و حفظ سلامتی بدن مفید است، پروتئین و چربی‌اش بسیار ناچیز و در عوض ویتامین‌هایش فراوان است که در جلوگیری از خونریزی‌های ناشی از بیماری قند، بهبود درد معده و روده، رفع سرفه، گلودرد و یبوست و حتی لطیف شدن پوست مفید و مؤثر است.»

سعید می‌گوید: «آقا، داییِ ما در شهر ملایر تاکستان بزرگی دارد و همه‌ساله از آن غوره، انگور، کشمش، شیره و سرکه‌ی فراوانی به دست می‌آورد. ضمن آن‌که توانسته جوان‌های بی‌کار فامیل را در این انگورستان پهناور مشغول به کار کند.»

او سپس می‌افزاید: «آقا از برگ انگور هم غذای خوش‌مزه‌ای به نام «دلمه» درست می‌کنند که خوردنش خالی از لطف نیست. درست مثل نان و پنیر که اگر با انگور صرف شود طعم خیلی جالبی دارد.»

نوبت به من که می‌رسد خوش‌حال از این که نکته‌ی تازه‌ای دارم، می‌گویم: «هسته‌ی انگور هم سودمند است، چرا که از آن روغنی می‌گیرند که برای موی سر مفید است. راستی مبتلایان به مرض قند بهتر است در خوردن انگور زیاده‌روی نکنند.»

محمود هم که طبع شعر دارد می‌گوید: «آقا اگر انگور نبود شعر و ادب فارسی لطافت فعلی را نداشت، مثلاً اگر این میوه و فرآورده‌هایش را از شعر حافظ بگیریم از زیبایی‌اش کاسته می‌شود و یا کلی ضرب‌المثل از گنجینه‌ی زبان‌مان حذف می‌شود، مثل: روباه دستش به انگور نمی‌رسه می‌گه ترشه! و...»

در ادامه رضا هم می‌گوید: «میوه‌ی انگور به دو نوع دانه‌دار و بی‌دانه تقسیم می‌شود. هر یک از این دو نوع در رنگ‌های سرخ و سیاه و زرد و تقریباً سبز دیده می‌شوند. این میوه در مناطقی که حداکثر دمای آن بیش از 40 درجه سانتیگراد و حداقل آن کمتر از 15 درجه زیر صفر نباشد بهتر رشد می‌کند خواه به صورت آبی باشد خواه به صورت دیم.»

گفت‌وگو تا آخر ساعت ادامه پیدا می‌کند و همه متعجب از گذشت سریع زمان به جمع‌بندی بحث با استفاده از نوشته‌های روی تخته می‌اندیشند و مهمتر از همه نوش‌جان کردن انگورهایی که حالا مفید و خوش‌مزه‌تر هم به نظر می‌رسند.
CAPTCHA Image