نقد و بررسی رمان ماجراهای آلیس در سرزمین عجایب

نویسنده




اثر چالرز لاتویج داجسون (لوئیس کارول)

آلیس به طرف درِ خانه‌ی خرگوش صحرایی راه افتاد. در منزل خرگوش، میزی جلو در گذاشته بودند و آلیس دید که خرگوش و کلاهدوز نشسته‌اند و دارند چای می‌خورند و همچنین دید که آنها به جای یک پشتی نرم و گرم به یک «موش زمستان خواب» تکیه داده‌اند و دارند بالای سرش گفتگو می‌کنند.

آلیس خیلی دلش می‌خواست بنشیند، بنابراین توی صندلی راحتی که در آن طرف میز بود، لم داد. خرگوش صحرایی گفت: «بدون اجازه، نباید بنشینی؛ چون خیلی کار بی‌ادبانه‌ای است!»

آلیس گفت:

« من نمی‌دانستم که این میز مال شماست، به علاوه میز از سه نفر هم بیشتر جا دارد.»

کلاهدوز چشم‌های گشادش را باز کرد و گفت: «چرا کلاغ، مثل میز تحریر سیاه است؟»

آلیس با خودش فکر کرد: «خب، بد نشد، حالا ما باید با معماهایی مثل این سرگرم خنده شویم.»

ولی این معما بی آن که کلاهدوز و یا خرگوش به جوابی احتیاج داشته باشند، حل شد و به علاوه آن دو به آلیس مجالی برای حرف زدن ندادند، چون باز کلاهدوز پرسید:

«امروز، چه روزی از ماه است؟» و بعد ساعتش را بیرون آورد و آن را تکان داد و به گوشش گذاشت. آلیس بعد از کمی فکر گفت: «چهارم ماه است.»

کلاهدوز آهی کشید و گفت: «دو روز عقب است. به شما گفتم که کره فایده‌ای ندارد.»

خرگوش صحرایی متفکرانه جواب داد: «بهترین کره‌ها بود.»

کلاهدوز غرید که: «درست است، اما هم خرده‌نان داشت. نباید با کارد نان‌بری آن را برمی‌داشتی.»

خرگوش ساعت را گرفت و توی فنجان چای انداخت و دوباره آن را برداشت و نگاهی کرد. بعد از فکر زیاد تنها چیزی که توانست بگوید این بود: «می‌دانید، خیلی کره‌ی عالی‌ای بود.»

آلیس که برای اولین‌بار ساعت را به خوبی دیده بود، گفت: «ساعت مضحکی است، روزشمار است، نه ساعت‌شمار.»

کلاهدوز زیر لب گفت: «چرا این‌طور است؟ خوب حالا معما را حل کردید؟»

آلیس گفت: «نه. من جا خالی کردم. جوابش چیست؟»

کلاهدوز گفت: «هیچ فکر کردن لازم نداشت.» و آلیس رفته رفته احساس کرد که با وجود همه‌ی این‌ها، این مهمانی زیاد چنگی به دل نمی‌زند.

کلاهدوز هم داشت خیلی بی‌ادب می‌شد؛ بنابراین، آلیس بلند شد و راه افتاد و «موش زمستان خواب» هم یکی‌- دوبار چشم‌هایش را باز کرد و دوباره بست؛ ولی آن دو تا، توجهی نداشتند که آلیس کجا رفته است.

در این وقت او باز دوباره وارد تالار بزرگی شد...

متن بالا را که خواندید، قسمتی از رمان بسیار زیبا، ماجراجویانه و خواندنی «آلیس در سرزمین عجایب» است که به قلم «چارلز لاتویج داجسون (لوئیس کارول)» نگاشته شده است.

«ماجراهای آلیس درسرزمین عجایب» یا «ماجراهای آلیس در شگفت‌زار» (wonderland Alices Adventures in) نام کتابی است که «چارلز لاتویج داجسون»‌در سال 1865 (میلادی) منتشر کرد. این کتاب که برای کودکان نوشته شده است داستان خیالی سفر دختری به نام آلیس را تعریف می‌کند که به دنبال خرگوش سفیدی به سوراخی در زمین می‌رود و در آن‌جا با ماجراهای عجیبی روبه‌رو می‌شود.

داستان کاملاً اتفاقی آغاز می‌گردد؛ آلیس از بیکار نشستن کنار خواهرش در کنار رودخانه، خسته می‌شود. کتابی که خواهرش مشغول خواندن آن است، نه تصویر دارد و نه گفت‌وگو. آلیس متوجه خرگوشی سفید می‌شود که جلیقه‌ای بر تن و ساعتی جیبی دارد و زیر لب با خودش حرف می‌زند و می‌رود. او به دنبال خرگوش وارد سوراخ او می‌شود و به سرزمین عجیبی می‌رسد که در آن نوشیدنی‌های جادویی، اندازه‌ی موجودات را تغییر می‌دهند؛ جانورانی عجیب در مسابقه‌ای شرکت می‌کنند که نه آغاز دارد و نه پایان که کسی در آن برنده می‌شود؛ کرم ابریشم مشغول اندرز دادن است؛ خرگوش بهاری و کلاهدوز خل و چل در مهمانی‌های چای رفتار عجیبی از خود نشان می‌دهند؛ گربه‌ی چشایر کم‌رنگ و از نظر نهان می‌شود؛ شاه و شهبانوی دل دادگاهی مسخره برپا می‌کنند و... آرزوهای دور از حقیقتی که محقق می‌گردند و ادبیات خیال‌پردازی داستان را شکل می‌دهند و مفاهیمی عمیق را در قالب داستانی کودکانه بیان می‌کنند. آلیس در سرزمین عجایب و ادامه‌ی آن که «آنسوی آینه» (1872) نام دارد در طی یک قرن و نیم بی‌وقفه تجدید چاپ گردیده و نه تنها در عرصه‌ی چاپ و نشر کتاب و تصویرگری بلکه در دیگر عرصه‌های هنر نظیر انیمیشن، فیلم، عکاسی و نقاشی نیز تأثیرگذار و الهام‌بخش بوده است.

اولین ترجمه‌ی آلیس در سال 1336 به صورت خلاصه و پاورقی در مجله‌ی «اطلاعات کودکان» با عنوان «سهیلا در کشور عجایب» منتشر شد. در سال 1338 ترجمه‌ی کامل این کتاب را دکتر حسن هنرمندی با عنوان آلیس در سرزمین عجایب انتشار داد.

«چارلز لاتویج داجسون» (Charles Lutwidge Dodgson) با نام مستعار «لوئیس کارول» در 27 ژانویه 1832 در «چشایر» متولد یافت. او استاد ریاضیات کالج کریست چرچ دانشگاه آکسفورد، کشیش، عکاس و نویسنده‌ی انگلیسی است. وی فرزند خانواده‌ای ثروتمند، از طبقات بالای جامعه و افراد بانفوذ شمال انگلستان، دارای رگه‌ی ایرلندی و وابسته به دو طبقه‌ی اصیل نظامی و مذهبی است.

«چارلز لاتویج داجسون» به عنوان بزرگترین نویسنده‌ی ادبیات کودک جهان لقب گرفته است و شاهکار بی‌بدیل او «آلیس در سرزمین عجایب» را تمامی نویسندگان جهان به عنوان بزرگترین و بهترین اثر ادبی کودک جهان می‌دانند و کمتر کسی در جهان وجود دارد که داستان آلیس در سرزمین عجایب را نداند. هنگامی که لوئیس کارول در سن 25 سالگی دخترک کوچک بسیار زیبایی را در یکی از مناطق فقیرنشین لندن می‌بیند آن‌چنان مجذوب فریبندگی‌های ذاتی و معصومیت این دختر نوجوان می‌شود که به طور کل در زندگی دچار تحول می‌شود و تمام وقت و عمر خود را صرف این دختر می‌کند تا جایی که دیگر تا پایان عمر زندگی‌اش ازدواج نمی‌کند و دوستی با این کودک معصوم را بر همه چیز دیگر ترجیح می‌دهد و شب و روز خود را با این دخترک زیبا می‌گذراند و در نهایت به دلیل علاقه‌ی بی‌نهایتی که به این دختر پیدا کرده بود نام شاهکار ادبی خود و جهان را به نام این دخترک فقیر بی‌خانمان می‌گذارد. اثری که به جرأت می‌توان گفت که انگار از سوی خداوند به لوئیس کارول وحی شده است و هیچ اثر ادبی جهان را در زیبایی و عظمت همپای رقابت با خود نمی‌بیند. این کتاب به عنوان پرفروش‌ترین اثر ادبی جهان شناخته شده است که به بیش از صد زبان دنیا ترجمه شده است و کسی در جهان پیدا نمی‌شود که نام آلیس در سرزمین عجایب به گوشش نخورده باشد.

«چارلز لاتویج داجسون» در ردیف خیال‌پردازی‌نویسان مهم دوره‌ی ویکتوریا قرار دارد. مهارت او در بازی با کلمات، منطق و خیال‌پردازی خوانندگان را، از کودکان گرفته تا برگزیدگان ادبی، مجذوب خود کرده است و فراتر از آن آثار وی عمیقاً در فرهنگ امروزی جای گرفته و بسیاری از هنرمندان را تحت‌تأثیر قرار داده است.

نویسنده‌ی ادبیات کودک جهان در 14 ژانویه 1898 در سن شصت و شش سالگی، با ذات‌الریه‌ای شدید در «گیلفورد»، در جنوب‌شرقی انگلستان درگذشت و در گورستان «مونت سمتری» در گیلفورد به خاک سپرده شد.?

نمایی از جلد کتاب‌های منتشرشده‌ی رمان «ماجراهای آلیس در سرزمین عجایب» در جهان
CAPTCHA Image