نویسنده
با آن که لَبان او
محتاج لبی نان بود
بر سفرهی پرمهرش
یک عالمه مهمان بود
?
وقتی که دعا میخواند
لبریز خدا میشد
از کوثر چشمانش
صد چشمه جدا میشد
?
انگار نمیگنجید
در حوصلهی دنیا
آرام گذر میکرد
از هلهلهی دنیا
?
در کوفه قدم میزد
در عرش سکونت داشت
در جمعِ فقیران بود
با آن که حکومت داشت
?
چون ماه نمایان بود
در قلبِ سیاهِ شب
با زمزم اشک خود
میشست گناه شب
?
بنبست نیاز ما
از سمت علی باز است
فریاد «علی مولا»
یک رمز پر از راز است
ارسال نظر در مورد این مقاله