یک حرف و دو حرف




کسی که اخم زندگی را باز می‌کند (گفت‌وگو با یک کاریکاتوریست جوان)

خنده را به لب کسی آوردن کار خیلی سختی است. بعضی‌ها اخمو و بداخلاق‌اند، بعضی‌ها بی‌حوصله و یا شاید بعضی‌ها هم حال شوخی کردن را ندارند. توی همین روزهای عبوس گاهی عده‌ای نویسنده، نقاش، تصویرگر و کاریکاتوریست هستند که به زندگی کسالت‌بار و جدی‌مان رنگ و روی تازه‌ای می‌بخشند و باعث می‌شوند در روزهایی که خندیدن کم کم دارد از یاد لب‌ها می‌رود، شاد شویم، بخندیم و حال‌مان خوب شود...

نیما جمالی، کاریکاتوریستی جوان است. متولد 62 است و دیپلم گرافیک دارد. کاریکاتورهای بامزه‌ای برای بچه‌ها می‌کشد. جمالی می‌گوید: «از سال 80 دارم کاریکاتور کار می‌کنم. با هفته‌نامه‌ی دوچرخه شروع کرده‌ام و بعد رفتم گل‌آقا، بعد با روزنامه‌ی شرق و چند جای دیگر کار کردم. بعد از آن‌ها سراغ سروش کودکان رفتم و با نشریه‌ی خط خطی هم کار کرده‌ام. در حال حاضر هم روی یک مجموعه‌ی کمیک ده‌جلدی به نام «خونه‌ی بابابزرگه» کار می‌کنم که سه جلدش درآمده است.» نیما جمالی هم کاریکاتور کار می‌کند، هم کاریکاتور چهره، گاهی هم کمیک‌استریپ(داستان مصور).

نیما در کارهای تو شیطنت زیادی دیده می‌شود. در زمان کودکی‌ات بچه‌ی شلوغ و شری بودی؟

(می‌خندد) نه اتفاقاً! بچه‌ی آرامی بودم. گاهی نقاشی می‌کشیدم، اما نمی‌دانستم آخرش به این‌جا می‌رسد. دوست داشتم فضانورد شوم.

فکر می‌کردی کاریکاتوریست بشوی؟

تا دوره‌ی راهنمایی فکر هنر در سرم نبود. معلم طراحی داشتیم که کارهایم را دید، خوشش آمد و هفت- هشت سال با من کار کرد؛ و حتی در دوره‌ی دبیرستان و پیش‌دانشگاهی با هم بودیم. با همین معلمم نمایشگاه مشترک رئال پاستل گذاشتیم. همیشه به من سفارش می‌کرد روی طراحی کار کنم. کار کردنم با ایشان ادامه داشت تا این‌که کم کم نشریات را دیدم و علاقه‌مند شدم. کارهای افشین سبکنورد را در همشهری دیدم و به این حوزه نگاه جدی‌تری پیدا کردم.

با چه وسایلی کار می‌کردی؟

اوایل با آبرنگ و گواش کار می‌کردم و خودکار. الآن بیش‌تر با فتوشاپ کار می‌کنم، یعنی کارهایم گرافیکی شده است.

موضوعات طنز کارهایت را از کجا گیر می‌آوری؟

یک جاهایی‌اش اثرات دوره‌ی کودکی‌ام است؛ اما برای تصویرگری لازمه که یک سری شیطنت در کار باشد. دیدن انیمیشن، کاریکاتورهای داخلی و خارجی و فیلم هم به من کمک می‌کند؛ چون من بیش‌تر در حوزه‌ی کودک و نوجوان کار کردم و برای کودکان هم زیاد کار می‌کنم، مجبورم شیطنت کنم که بچه‌ها با تصویرهای خشک روبه‌رو نشوند. تصویرگرهای داخلی معمولاً تصویرگر کتاب یا مجله هستند و معمولاً ما سخت می‌توانیم تعادل بین این دو گروه را حفظ کنیم و فضا را بشکنیم. با توجه به این که ما تصویرگرهای خیلی خوبی هم در ایران داریم.

کارهای کدام تصویرگر را دوست داری؟

من کارهای بنی‌اسدی را دوست دارم.

نیما، معمولاً در مورد خواندن کتاب من زیاد می‌شنوم که می‌گویند وقت نداریم! تو چه‌قدر با کتاب خواندن میانه داری؟

میانه‌ی‌مان یک موقعی خیلی بد بود(می‌خندیم). طوری که در طی یک سال فقط یک کتاب خواندم، اما دو- سه سالی است که دوباره خوب شدیم با هم؛ یعنی وقتی می‌روم شهر کتاب، حداقل 20 هزار تومان کتاب می‌خرم.

آخرین کتابی که خواندی چه بود؟

ناتور دشت سلینجر رو دوباره خواندم.

خیلی از نوجوان‌ها دوست دارند با خواندن کتاب‌های آموزشی در این زمینه، شروع به کار کنند. کتاب پیشنهادی تو چیست؟

حیف که کتابی تئوری که نویسنده‌اش ایرانی باشد نداریم. همه‌ی ما مجبوریم به نمونه‌های خارجی رجوع کنیم. کتاب آموزش تصویرگری‌ای که توی ایران چاپ می‌شود مربوط به طراحی چهره، نقاشی با آب‌رنگ و آموزش‌‌های نقاشی کشیدن و طراحی آکادمیک است.

اما کتابی داخلی را سراغ دارم که سه- چهار سال یک بار چاپ می‌شود که اسمش خاطرم نیست؛ آن هم کتاب آموزش نیست و تصویرگری‌های کارشده را جمع‌آوری می‌کند.

به نظر من خوب است که در مجله‌های نوجوان شخصیت‌سازی شود. چهره‌ای را به بچه‌ها بشناسانی و مداوم آن را کار کنی. آیا در کارهایت شخصیت‌سازی کرده‌‌ای؟

نه راستش هر سری که روی کاری فکر می‌کنم به این توجه دارم که چه چیزی بکشم. ممکن است فرم لباس‌ها و یک سری خصوصیات جزیی در کاریکاتور‌هایم ثابت باشد، اما دوست ندارم یک شخصیت تکراری را کار کنم.

با متن چه‌طور؟ این‌که یک نفر جمله‌های بامزه بنویسد و تو بر اساس آن کار کنی؟

تا به حال با متن کار نکردم. یکی- دو بار بحث این بود که تقویم کار کنیم که متن و کاریکاتور را به صورت هم‌زمان داشته باشد، اما آن هم تا به حال عملی نشده است.

در حوزه‌ی انیمیشن هم شنیده‌ام کارهایی کرده‌ای!

به آن صورت کاری نکردم، اما نمونه‌های مذهبی برای تلویزیون کار کردم که در مناسباتی خاص پخش می‌شود و داستانش راجع به شخصیت‌های مذهبی است؛ اما در فکرش هستم که به صورت حرفه‌ای انیمیشن را دنبال کنم و برای بچه‌ها کار کنم.

نظر بچه‌ها در مورد کاریکاتورهایت چیست؟

هم نظر خوب داده‌اند و هم نظر بد. در نشریه‌ی خط خطی که بودیم قبل از شماره‌ی اول دو- سه ماه فرصت داشتیم خودمان را آماده کنیم. روی آگهی‌ها به زبان طنز کار می‌کردیم؛ چون زمانم کافی بود، کارها خوب پیش می‌رفت. وقت داشتیم روی سوژه‌ها فکر کنیم و حتی می‌توانستم یک طرح را دو بار اجرا کنم و دیدم که استقبال خوب بود؛ اما بعد از دو- سه شماره بود که کارها سرعت گرفت و مجبور شدیم سفارش‌ها را زودتر آماده کنیم. نمایشگاه مطبوعات امسال یکی از خوانندگان به غرفه آمد و گفت که بعد از شماره‌ی اول کیفیت کار پایین آمده است. من هر دو بازتاب را دیده‌ام؛ (با خنده می‌گوید) سعی کردم که بدها را خوب و خوب‌ها را بهتر کنم. به نظر من کاریکاتورهای قوی نیازمند جامعه‌ است. باید سعی بشه با رعایت یه سری اصول کار کنیم.

اصلاً نوجوان کاریکاتور را دوست دارد؟

به نظر من استقبال‌شان از این حوزه خوب است. در مجلاتی که برای نوجوان‌هاست ما بیش‌تر کاریکاتور داریم و وضعیت نوجوان‌ها بهتر است. حالا شاید کارهایی که چاپ می‌شود در حد عالی نباشد، اما بهتر از هیچی است!

ما کاریکاتوریست‌های زیادی داریم، اما با این حال بعضی مجله‌ها بیش‌تر کاریکاتور اینترنتی کار می‌کنند. چرا؟

با وجود این همه کاریکاتوریست گاهی مجلات از اینترنت کار می‌گیرند که آن هم برمی‌گردد به این‌که کارهای خارجی مشکلات خاصی ندارند. مسأله‌ی حق‌التحریر هم هست که مطبوعات با آن درگیر هستند و با تصویرهای خارجی این مشکل از بین می‌رود و با یک سرچ ساده می‌توانند چندتایی طرح را که جنبه‌ی شادی داشته باشد کار کنند.

تا به حال با کسی شوخی کاریکاتوری کرده‌ای که بعد از آن مشکلی پیش بیاید؟

یک بار چهره‌ی یکی از همکاران میان‌سال‌مان را کشیدم که ناراحت شد. به من گفتند فلانی از دستت ناراحت شده، من فکر می‌کردم دارند با من شوخی می‌کنند، اما بعداً شنیدم که همکارم گفته بود: «مگر این‌که دستم بهش نرسه.» هما‌ن‌طور که گفتم اول فکر کردم شوخی است، اما بعداً فهمیدم شوخی‌ای جدی است!

در زندگی شخصی‌ات آدم شوخ و شادی هستی؟

من کلاً خیلی آدم شادی نیستم!

پس چه‌طور می‌توانی چیزهای شاد برای بچه‌ها بکشی؟

وقتی مشغول کارم، می‌دانم که نباید روحیه‌ی خودم را در کار دخالت بدهم. شاید آن لحظه حالم بد باشد، اما برای درست تحویل دادن کار سعی می‌کنم تلخی، به کار منتقل نشود و معمولاً کارم را از روحیه‌ام جدا کرده‌ام.

این همه گروه سنی، چرا کودک و نوجوان را انتخاب کرده‌ای؟

همیشه این فضا را دوست داشتم. شادی‌های کودکانه را دوست داشتم. ممکن است زیاد بچه‌ها را دوست نداشته باشم، اما دنیای‌شان را دوست دارم. دنیای آدم‌بزرگ‌ها یک سری مسائل جدی دارد که حوصله‌ی آدم را سر می‌برد و من هم آدمش نیستم که در آن فضاها کار کنم، اما کودک و نوجوان دنیایش خودمانی است و راحت. همین می‌شود که من برای بزرگ‌سال تنها کاریکاتور چهره کار کرده‌ام.

خودت از دیدن کارهای خودت ذو‌ق‌زده می‌شوی؟

نه همیشه. خیلی موقع‌ها حاضر نیستم که بنشینم و کارهایم را دوباره ببینم. البته گاهی هم پیش می‌آید خیلی‌ها به کاری از من علاقه ندارند، اما خودم دوستش دارم. آن هم به خاطر حسی که در کار هست و ارزشی که برایم دارد؛ اما الآن ممکن است حتی سراغ کاریکاتور یک ماه پیشم نروم؛ و اگر هم رفتم فقط برای این بروم که ایرادش را رفع کنم.

به دیگران هم کارهایت را برای نظر دادن نشان می‌دهی؟

خیلی کارهایم را به دیگران نشان می‌دهم. در وبلاگم می‌گذارم و گاهی کارهایم را می‌فرستم دوست‌هایم ببینند و نظر بدهند.

بعد به انتقادشان توجه می‌کنی؟

بعضی موقع‌ها بله، بعضی موقع‌ها نه. گاهی طرف مقابلم چیزی را که دارم می‌گویم و فضای کارم را درک نمی‌کند. بعضی نظرات هم شخصی است. خیلی مواقع بی‌توجهم، اما اگر صادقانه باشد، چرا که نه! اصلاح می‌کنم. هرچند یک مقدار قُدم(می‌خندیم).

تا به حال چه جایزه‌هایی برده‌ای؟

در جشنواره‌ی کره‌‌ی جنوبی نفر سوم نوجوان شدم و نفر پنجم در کل جشنواره. جشنواره‌ی دوسالانه‌ی کاریکاتور تهران هم شرکت کردم هیچی نشدم(می‌خندیم).

به یک نوجوان تازه‌کار چه سفارش‌هایی می‌کنی؟

به نظرم اولین چیزی که باید داشته باشد پشتکار و بعد از آن یاد گرفتن طراحی از پایه است. فرم، نور و رنگ را یاد بگیرد که در کار خیلی به درد می‌خورد. زیاد کاریکاتور نگاه کند و حداقل در یک زمان مشخص کپی کردن از کارهای دیگران به عنوان تمرین، می‌تواند به شناخت سبکش کمک کند؛ اما این کپی کردن نباید ممتد باشد و بالأخره باید جدا شود و سبک خودش را پیدا  کند.

با سلام بچه‌ها دوستی؟

من خیلی وقت پیش دیدمش و باهاش دوست شدم! اما چون روی دکه‌ها نیست، خیلی وقت است ندیدمش(می‌خندد).

حالا که دارد تمام می‌شود یک خاطره‌ی کاریکاتوری خوب برایم بگو.

یکی از خاطرات خوبم اولین آشنایی‌ام با بچه‌ها گل‌آقا بود. مسابقه‌ی کاریکاتور چهره گذاشته بودند. من آن زمان با دوچرخه کار می‌کردم. در این مسابقه من با کشیدن کاریکاتور علیرضا عصار شرکت کردم که من نفر اول مشترک شدم با سلمان طاهری و خیلی خوش‌حالم کرد.
CAPTCHA Image