نویسنده
این بار خاله قلقلهزن چون که کدوی معروف خود را فروخت و به جایش B.M.W (بی.ام.و) خرید و چنان سر بیلگیتس را شیره مالید و سهامش را خرید و یک بازی جدید به نام خودش روی کامپیوترها نصب کرد که 3 قرن باید برای اتمامش زحمت کشید. خلاصه خالهجون ما راه افتاد که با BMW زیبایش به خانهی دخترش برود و اینبار با استفاده از اتوبان(که همان راه قدیمی بود) رفت و در راه توی یک چلوکبابی ایستاد و آقاگرگ ما که کتابخوان شده بود پرید خاله پیرزن را یک لقمهی راست (یا چپ) کرد!
ارسال نظر در مورد این مقاله