کلبه‌ی عموتُم

نویسنده


اثر: هریت بیچراستو

بالای سرِ تام رفت و با حالتی تحقیرآمیز، لگدی به او زد و گفت: «خب حالت چه‌طور است؟ نگفتم یک چیزهایی یادت می‌دهم؟ چطور بود؟ هنوز هم مثل دیشب خشکه‌مقدس هستی؟»

تام جوابی نداد.

«لگری» لگدی به او زد و گفت: «بلند شو حیوان!»

تام سعی کرد بلند شود. لگری خندید و گفت: «چیه؟ امروز صبح سر حال نیستی؟ شاید دیشب سرما خوردی!»

تام تا این موقع توانسته بود سرپا بایستد.

لگری گفت: «شیطان پلید، پس هنوز می‌توانی بایستی؟ فکر کنم به اندازه‌ی کافی کتک نخوردی، خب تام، حالا به پاهای من بیفت و از من به خاطر دیشب معذرت بخواه!»

تام از جایش جنب نخورد. لگری با شلاقش تام را زد و گفت: «زانو بزن سگ!»

تام گفت: «ارباب لگری، من نمی‌توانم. من فقط کاری که درست می‌دانستم انجام دادم. دوباره هم همین کار را می‌کنم.»

- اما تو نمی‌دانی چه بلایی سرت می‌آید آقا تام! فکر کردی کتک‌هایی که خوردی چیزی بود؟ نه، هیچ چیز نبود. دوست داری تو را به درخت ببندند و دورت آتش روشن کنند؟

- ارباب من می‌دانم که شما کارهای وحشتناکی می‌کنید؛ اما وقتی جسم مرا کشتید، دیگر نمی‌توانید کاری بکنید؛ چون آن وقت ابدیت شروع می‌شود.

با این حرف رعشه به روح مرد گناهکار افتاد. طوری که گویی عقربی او را نیش زده باشد، دندان‌قروچه‌ای کرد؛ اما از شدت خشم سکوت کرد.

تام گفت: «ارباب لگری، شما مرا خریده‌اید و من برده‌ی درستکار و وفادار شما هستم. من تمام کار و نیرویم را در اختیار شما می‌گذارم؛ اما روح من تسلیم آدمی فانی نمی‌شود. روح من به خدا تعلق دارد. مطمئن باشید من از مرگ نمی‌ترسم. می‌توانید مرا شلاق بزنید، گرسنگی بدهید و بسوزانید؛ اما فقط مرا زودتر به جایی که می‌خواهم بروم می‌فرستید.»

لگری با عصبانیت گفت: «اما قبل از این که بکشمت، تسلیم می‌شوی.»

- شما هرگز نمی‌توانید، چون به من کمک می‌شود.

- کی به تو کمک می‌کند؟

- خدای قادر و توانا.

لگری مشتی به تام زد و او را به زمین پرت کرد و گفت: «لعنتی!»...

***

آثار کلاسیک ادبی، میراث ماندگار و بی‌مرز فرهنگ و هنر بشری به شمار می‌روند. این آثار تقریباً به همه‌ی زبان‌های زنده‌ی دنیا ترجمه شده است و به خاطره‌های جهان پیوسته‌اند.

«کلبه‌ی عموتم»، برای بیشتر ما اسم آشنایی است. اکثر ما حداقل یک بار درباره‌ی این موضوع و اهمیت آن شنیده‌ایم. داستان این کتاب، درباره‌ی زندگی تلخ و غم‌انگیز بردگان است. بردگانی که با گذشت زمان، معنای آزادی را از یاد برده‌اند و خود را محکومینِ ابدیِ این زندگی رقت‌بار می‌دانند.

عموتام (عموتُم) نام یکی از همین انسان‌هاست. برده‌ای مؤمن و فداکار که همیشه به خدای خود ایمان دارد و در هیچ شرایطی وجود او را انکار یا از او شکایتی نمی‌کند؛ بلکه همیشه او را شکر می‌کند و توکلش را به او از دست نمی‌دهد.

سرنوشتِ تلخِ عموتام از جایی شروع می‌شود که اربابش، شلبی، مجبور به فروش او می‌شود. تام مجبور به ترک خانواده و فرزندانش می‌شود تا با ارباب جدیدش راهیِ شهر و دیاری دیگر شود. در این مسیر، او با دختر کوچکی به نام «ایوانجلین سنت کلارا» آشنا می‌شود و در یک اتفاق جان او را نجات می‌دهد. پدر ایوا، به خاطر مهر و محبتی که دخترش نسبت به تام داشته، او را از اربابش می‌خرد. زندگی تام تا زمانی که ایوا و پدرش پشتیبانِ او بودند به خوبی می‌گذشت؛ اما این آرامش، دیری نپایید و ایوانجلین می‌میرد و کمی بعد پدرش نیز در یک جریان زد و خورد زخمی مهلک برمی‌دارد. برده‌ها را می‌فروشد و تام بیچاره به دست «سیمون لگری» خشن می‌افتد که او را به کشتزار پنبه‌ی خود می‌برد تا از او یک مراقب بسازد. تام از بدرفتاری با برادرانش سر باز می‌زند و با نیروی ایمانش، جرأت می‌کند با اربابش به مقابله برخیزد. ارباب خشمگین می‌شود و او را تا سرحد مرگ می‌زند. هنگامی که پسر ارباب سابق تام موفق می‌شود پس از جستجوهای فراوان، وی را بیابد تا نجاتش دهد و او را به میان خویشانش بازگرداند، تنها، آخرین کلمات او را می‌شنود که روی لبانش به سردی می‌گراید؛ کلمات عشق و بخشش؛ اما درسی که تام می‌دهد به هدر نمی‌رود و پسر جوان، چون به خانه باز می‌گردد، همه‌ی بردگان پیشین خود را آزاد می‌کند.

در کنار زندگی عموتام، ما زندگی بردگان دیگری را هم دنبال می‌کنیم و می‌بینیم که آن‌ها چه‌طور بر سر آزادی چیزی که حق مسلّم هر انسانی است می‌جنگند و در برخی مواقع حتی جان خود را هم از دست می‌دهند.

خانم «هریت بیچر استو» (Stowe Harriet Beecher) از نامی‌ترین نویسندگان ادب پایداری سیاهان در آمریکا، در 14 ژوئن 1811 در «قریه لیچفیلد» در استان کنتاکی، در خانواده‌ای مذهبی متولد شد. او هفت برادر و دو خواهر داشت. برادرانش همگی وارد خدمات مذهبی شدند و خواهر بزرگترش مدیر یک دبستان بود. هریت در 13 سالگی در مدرسه‌ی خواهرش به تدریس پرداخت.

او در 21 سالگی به همراه خانواده‌اش به اوهیو سفر کرد و در آنجا نیز به تدریس مشغول شد. در ضمن به فراگیری زبان‌های فرانسه، ایتالیایی و لاتین و آموزش نقاشی نیز پرداخت. وی در این سال‌ها از نزدیک شاهد زندگی سیاهان و ظلمی که بر آنان می‌رفت، بود.

در سال 1836 هریت با کشیشی به نام «کالوین استو» ازدواج کرد. آنها زندگی خود را با فقر آغاز کردند و صاحب هفت فرزند شدند. با این وجود هریت زندگی فعالی داشت و برای چند روزنامه مقاله می‌نوشت.

در سال 1851 در مطبوعات بحث گرم و پرشوری درباره‌ی آزادی برده‌ها مطرح بود. در همین هنگام عده‌ای از دوستان هریت به او پیشنهاد کردند که درباره‌ی زندگی برده‌ها داستانی بنویسد و او دست به کار تألیف این کتاب شد که در سال 1851 فصل اول آن منتشر شد.

هنگامی که فصل اول رمان را به روزنامه‌ی «نشنال اِرا» فرستاد که طرفدار لغو بردگی بود، فکر نمی‌کرد داستان این قدر طولانی شود؛ اما در پی استقبال زیاد خوانندگان، هم‌چنان به نوشتن آن ادامه داد.

«کلبه‌ی عموتم»، در سال 1852 به صورت کتابی منتشر شد و در عرض 9 ماه، 150 هزار نسخه‌ی آن فروش رفت. طوری که چاپخانه‌های ابتدایی آن دوران مجبور بودند شبانه‌روز کار کنند تا کتاب را به موقع به دست مشتریان برسانند.

هریت که در زمان انتشار کتاب زنی 40 ساله و گمنام بود، پس از انتشار چاپ نخست کتاب، نویسنده‌ی سرشناس و مشهوری شد و کتابش در سراسر جهان طرفدار پیدا کرد. او پس از تألیف «کلبه‌ی عموتم»، کتاب‌های دیگری نیز نوشت که هیچ‌کدام به اندازه‌ی «کلبه‌ی عموتم» شهرت جهانی نیافتند.

خانم «هریت بیچر استو» بیش از 20 کتاب از جمله رمان، سه خاطرات سفر و مجموعه مقالات و نامه‌ها به یادگار گذاشت؛ از جمله مروارید جزیره (1862)، سالخوردگان شهر (1869)، پیشی کوچولو بید مجنون (1870)، بایرون بانوی توجیه (1870)، همسر من و من (1871)، پینک و استبداد سفید (1871)، زن در گذر تاریخ مقدس (1873)، برگ نخل بادبزنی (1873)، ما و همسایگان ما (1875).

هریت با تألیف شاهکار خود، «کلبه‌ی عموتم»، کوشیده است زندگی غم‌انگیز و ذلت‌بار سیاهان را نشان دهد و از آزادی آنان دفاع کند. قدرت خلاقیت و استعداد تنظیم وقایع داستان، خاصه حس انسان‌دوستی که در سراسر کتاب به چشم می‌خورد، موجب پیدایش جنبش‌های ضدبردگی شد و نویسندگان را بر آن داشت تا به پیروی از هریت استو که اولین بار جرأت مطرح ساختن چنین موضوعی یافته بود، کتاب‌هایی بنویسند.

«کلبه‌ی عموتم» کتابی است با موضوع ضد برده‌داری و تأثیر زیادی روی موضوع آمریکایی‌های آفریقایی‌تبار و برده‌داری در آمریکا گذاشت. این کتاب پرفروش‌ترین کتاب داستان در قرن 19 و دومین کتاب پرفروش بعد از انجیل بود و در چاپ اول 300 هزار عدد از آن فقط در آمریکا فروش رفت.

خانم هریت بیچر استو، نویسنده‌ی محبوب جهان، رمان معروفش به بیش از 30 زبان زنده‌ی دنیا ترجمه شده است.

همچنین شرکت‌های معتبر فیلم‌سازی جهان از آن فیلم‌های متعددی در قالب سریال تلویزیونی، سینمایی و کارتون انیمیشن با نام‌های مختلف به تصویر کشانده‌اند.

پس از 9 سال از انتشار «کلبه‌ی عموتم» و در سال 1861، جنگ داخلی آمریکا آغاز شد که سرانجام آن صدور فرمان لغو بردگی بود. وقتی «آبراهام لینکن» (رئیس‌جهمور وقت آمریکا) درابتدای جنگ داخلی آمریکا با «هریت بیچر استو» دیدار کرد، از او نقل شده است که گفت: «او زن کوچکی است که جنگ بزرگی به راه انداخته است.»

CAPTCHA Image