نوشتن؛ چیزی که در ذهنت آرام نمی‌گیرد

نویسنده


هدا حدادی تصویرگر است، مدیر هنری است، معلم بوده و شعرها و داستان‌های زیبایی هم می‌نویسد. اگر به وبلاگ او سر بزنید دنیای متفاوت شعرها و یادداشت‌های او را از نزدیک لمس خواهید کرد. حدادی کتاب‌های زیادی در حوزه‌های مختلفی مثل تصویرگری و داستان دارد که از آن میان می‌توان به دوست رقیق من(داستان)، دو دوست (نویسنده و تصویرگر)، شب‌های جشن (نویسنده)، چشم‌های زمستانی (تصویرگری) و... اشاره کرد. هدا جایزه‌های داخلی و خارجی زیادی هم برده که اکثرش به خاطر تصویرگری‌های زیبا و متفاوت اوست. مثلاً‌ برای کتاب دو دوست برگزیده‌ی جایزه‌ی بولونیا شده است. هر چند که مصاحبه‌ی من با هدا به صورت مکاتبه‌ای انجام شد، اما به نظر من مصاحبه‌ای شد که خواندنی است و حداقل حوصله‌ی آدم را سر نمی‌برد.

- هدا تو هم نویسنده‌ای و هم تصویرگر. برام بگو کودکی تو بیش‌تر در دنیای کتاب گذشته یا نقاشی؟

* کتاب‌های نقاشی‌دار!

- دوران نوجوونی‌ات چه‌طور؟

* رمان، مجله، نقاشی.

- آیا نوجوون کتاب‌خوانی بودی؟ می‌تونی چند تا کتاب از آن زمان را برام نام ببری؟

* اولین رمانی که خواندم دزیره بود، خیلی دوستش داشتم. کلاس پنجم بودم. بعد بینوایان و ربه‌کا و سری داستان‌های بالزاک.

- تو تصویرگر کتاب‌های زیادی بوده‌ای و برای این تصویرها جایزه‌های زیادی هم برده‌ای. به نظر خودت ویژگی کارهای تو چیه که باعث می‌شه دیگران از آن استقبال کنند؟

* البته جایزه‌ها و فستیوال‌ها نماینده‌های واقعی مخاطب نیستند. هنوز متأسفانه آمار دقیقی از مخاطبین ندارم که بفهمم آیا واقعاً از کارهام استقبال می‌شه یا نه.

اما در مورد فستیوال‌ها می‌تونم بگم که تکنیک کمتر دیده‌شده‌ی کارم شاید یکی از دلایل استقبال اونا باشه.

- یادمه که جایی خوندم هدا حدادی عادت به کشیدن دخترهای تنها داره! چرا دخترهای تصویرهای تو غمگین و تنهان؟

* تنها چرا، ولی غمگین نه، بیشتر دارن به دوردورا نگاه می‌کنن. بیشتر دارن فکر می‌کنن تا اینکه غمگین باشن. تنها هم هستن؛ اما تنهاییشون خوبه، مثل خودم که توی نوجوونی تنهایی را دوست داشتم.

- شعرهای تو نگاهی امروزی و متفاوت دارن. من این تفاوت را در کارهای تصویرگری تو هم دیده‌ام. چه‌طور به این نگاه رسیده‌ای؟

* من سعی نمی‌کنم متفاوت حرف بزنم. اگه دیگران می‌گن که شعرام متفاوتن خب باید از اونا پرسید که چرا اینطور فکر می‌کنن. من فقط درباره‌ی خودم، درباره‌ی اون چیزایی که فکرمو مشغول می‌کنن چیزایی می‌نویسم.

- تصویرگری سخت‌تره یا نوشتن؟

* تصویرگری، چون باید اول حس و حال نوشته‌ی یه آدم دیگه به قول فوتبالی‌ها باهات جفت و جور بشه بعد به تصویر بکشیش.

- تو بیشتر برای نوجوون‌ها کار می‌کنی؟ آیا کارهایی برای مخاطبین کودک و یا بزرگسال انجام داده‌ای؟

* آره. یکی‌- دو سال هست سن کارهام اومده پایین و کودک شده. زیر چاپ یه چیزایی دارم بعداً می‌گم!

- تو مدتی هم معلم بودی! ارتباطت با بچه‌ها چه‌طور بود؟

* خوب، اما واقعاً انرژی لازم رو ندارم، وسط کلاس کم می‌یارم، به خصوص در ناحیه‌ی گلو!

- اگر قرار باشه یک روز بین نوشتن و نقاشی کردن یکی را انتخاب کنی کدومشو نگه می‌داری؟

* نوشتن.

- در تصویرگری‌هات از چه تکنیک‌هایی استفاده می‌کنی؟ قدری راجع به تکنیک و شیوه‌ی کارت توضیح بده.

* بیشتر کلاژ، یعنی چسبوندن یه سری چیزای به درد نخور کنار هم‌دیگه برای تولید یه تصویر. کار جالبیه، آدم به چیزایی می‌رسه که خودشم بهش فکر نکرده.

- با توجه به حجم شعرهایی که برای نوجوان‌ها کار کردی چرا هنوز کتابی در این حوزه نداری؟

* یه کم تنبلی، یه کم، کم‌لطفی بررس‌های شعر در انتشاراتی‌های مختلف که می‌گن هدا حدادی یه تصویرگر بیش نیست و بهتره تو دنیای انحصاری ما سرک نکشه.

- نوشته‌ها و شعرهای کدام نویسنده‌های ایرانی و خارجی را می‌پسندی؟

* لورکا رو خیلی دوست دارم، رولد دال رو هم دوست دارم. الآن متوجه شدم این دو تا اسم چقدر حروف مشترک دارن!

- آخرین کتابی که خوندی و به دلت نشست؟

* خیلی وقته یه کتاب کامل نخوندم. یادم نمی‌یاد چیزی به دلم نشسته باشه.

- اگر اشتباه نکنم تو مدیر هنری انتشارات پیدایش و کانون پرورشی کودکان و نوجوانان هستی. وظایف یک مدیر هنری چیه؟

* پیدایش چرا، اما کانون فقط مدیر هنری چند تا پروژه هستم. وظیفه اینه که کاری کنی یه کتاب خوشگل و منطبق با متنش آماده‌ی چاپ بشه. استعدادای تازه رو پیدا کنی و ازشون استفاده کنی و به ناشر بگی که بابا یه کم پول بیشتری به هنرمندا بدین!

کار سختیه واقعاً!

- مجموعه داستان‌های کوتاه تو با نام «دوست رقیق من» داستان‌هایی عجیب و گاهی سورئال دارد. سوژه‌ی داستان‌ها را چه‌طور پیدا کردی؟

* این داستان‌ها توی سال‌های متفاوتی نوشته شدن، با حال و هواهای مختلف و انگیزه‌های مختلفی. واسه‌ی همین با هم فرق دارن. سوژه‌ها در اثر دیدن یه حادثه، برخورد با یه آدم یا فکر کردن به یه چیزی که توی ذهنت آروم نمی‌گیره پیدا می‌شن.

- در این کتاب، نوجوون دستِ‌کم گرفته نشده و نویسنده در حیطه‌هایی مثل عشق به آرومی قدم گذاشته. آیا از بازخورد کتاب و محبوبیتش در میان نوجوون‌ها اطلاعی داری؟

* نه، اصلاً آماری ندارم، جلدش افتضاح شده، حالمو به هم می‌زنه، فکر کنم نوجوون‌ها هم حالشون از جلد کتاب به هم بخوره و اصلاً نخوننش.

- اما به نظر من که کتاب خیلی خوبیه و کسی که چند صفحه‌شو بخونه دیگه کنار نمی‌ذارتش!

می‌خنده.

- نویسنده‌ی این مجموعه نویسنده‌ایه که جسارت زیادی برای نوشتن داستان‌های متفاوت داره. آیا در تصویرگری‌هات هم جسارت به خرج می‌دی؟

* نه، نوشتن خیلی بهتره! تصویر محدودیت‌های بیشتری داره.

- در کارنامه‌ی هدا حدادی کتاب‌های منتشرشده‌ی زیادی به چشم می‌خوره. خودت کدوم کتابت را بیشتر دوست داری و چرا؟

* دو دوست؛ چون اون چیزی رو تصویر کردم که خودم نوشتم و لی‌اوت خوبی هم داره و خیلی کتاب مهربونیه. کوپه‌ی یازده رو هم دوس دارم.

- اگر قرار باشه یکی از شعرهایت را برای نوجوون‌ها بخوانی چه شعری را می‌خوانی؟

* تو انتخاب کن، فکر کنم اینجوری بهتره.

- بهترین راه برای یک نوجوون که می‌خواد تصویرگر بشه چیست؟

* طراحی، مطالعه، توجه به دریافت‌های حسی.

- تو سال پیش نامزد بزرگ‌ترین جایزه‌ی تصویرگری کودک و نوجوان بودی. آیا امیدوار باشیم که در سال‌های بعد آن جایزه به هدا حدادی برسه؟

* نه، اصلاً!

- اگر دوست داری می‌توانی در حد یک دیقه‌- تنها یک دیقه‌- حرف‌هاتو بزنی!

* واقعاً فکر می‌کنی توی یه دیقه چی می‌شه گفت؟

به بچه‌ها توصیه می‌کنم آشپزی یاد بگیرن و هنرمندانه آشپزی کنن. تازگی‌ها فهمیدم اگه خیلی عصبانی باشی و از همه حرصت گرفته باشه آشپزی آرومت می‌کنه. تازه تو این اوضاع که ما این‌همه از طبیعت دوریم و منبعِ الهاممون رو از دست دادیم، لمس سبزی‌ها و میوه‌ها و ترکیب کردن اونا با هم‌دیگه می‌تونه پیوندمون رو یه کم حفظ کنه.

یک یادداشت

روی علف‌ها

دور می‌شود

من

دست توی جیب‌ها

می‌دوم

سوت می‌زنم

چه خوب است بی تو

چه خوب است بی تو

CAPTCHA Image