جعبه‌ی زیر تخت

نویسنده


من یک جعبه دارم. یک جعبه‌ی نه خیلی بزرگ و نه خیلی کوچک. جعبه‌ی من همیشه زیر تختم است. آن‌جا نگهش می‌دارم که نکند جلو دست و پا بلایی سر وسایل ارزشمندم بیاید و به دردسر بیفتم. من در این جعبه چیزهای مهمم را می‌گذارم. چیزهای مهمی که در زندگی‌ام همیشه دوست‌شان داشته‌ام و بودن‌شان در زندگی من را خوشحال می‌کند. چیزهایی که وقتی نباشند من دلتنگ‌شان می‌شوم و انگار چیزی را گم کرده‌ام. اگر می‌خواهی دقیقاً بدانی در جعبه‌ام چه چیزهایی هست، برایت می‌گویم. راستی تو در جعبه‌ی زیر تختت چه چیزهایی را نگه می‌داری؟

خوب است که آدم در زندگی‌اش اشیایی را نگه دارد که فقط متعلق به خود اوست. چیزهایی که ازشان خاطره دارد، برهه‌ای از زندگی با آن‌ها زندگی کرده و یا برایش یک روز خوب یا یک اتفاق دور را زنده می‌کند. خوب است که آدم با اشیا برای خودش خاطره بسازد و با نگهداری‌شان آن خاطره را همیشه زنده نگه دارد.

کارت‌پستال یکی از چیزهایی است که می‌توانی در جعبه‌ام پیدا کنی. کارت‌پستال‌های رنگارنگ از دوست‌های مختلفم. کارت‌پستال‌هایی برای تبریک عید و تولد و آغاز اولین برف. یکی دیگر از چیزهای خاص جعبه‌ام، دکمه‌های رنگارنگ‌اند. دکمه‌هایی که هرکدام‌شان را از یک مغازه خریده‌ام. دکمه‌هایی که اندازه‌ی‌شان با هم فرق می‌کند و هرکدام دنیای خودشان را دارند. من در جعبه‌ی شخصی‌ام نقاشی‌هایی را دارم که دوستم برایم کشیده است. نقاشی‌هایی که من را یاد میز یکی مانده به آخر کلاس دوم راهنمایی می‌اندازد که دوستم سر زنگ هنر برایم می‌کشید و من تا حالا آن‌ها را نگه داشته‌ام. من آن دوستم را بعد از این‌که از آن محله رفتیم ندیدم، اما همچنان نقاشی‌هایش را نگاه می‌کنم و به یاد او و زنگ هنر می‌افتم.

تو در جعبه‌ی شخصی‌ات چه چیزهایی را نگه می‌داری؟ سارا سال دوم دبیرستان است. زیر باران قدم‌هایش را تند کرده تا به کلاس فیزیک برسد. از او می‌پرسم تو همچین جعبه‌ای داری؟ او می‌خندد و می‌گوید من در یک سبد دردار این‌جور وسایل را نگه می‌دارم. سارا در سبدش یک عکس دسته‌جمعی از اردوی مدرسه دارد. چند تا عود که از یکی از دوستانش هدیه گرفته و نامه‌هایی که دوست‌هایش برایش نوشته‌اند.

مرضیه یک جعبه‌ی کفش دارد که از فیلم تا گوش‌ماهی‌هایی که پنج سال پیش از لب ساحل پیدا کرده در آن پیدا می‌شود. مرضیه حتی جلد کادوهایی که می‌گیرد را یادگاری نگه می‌دارد. مرضیه چند تا نوار کاست شعر با صدای شاملو هم دارد که دوستش برای تولدش به او هدیه داده است. ساعت قدیمی مادرش، یک گردن‌بند مروارید و چند تا عکس از عروسی مادربزرگش چیزهای خاص دیگر این جعبه است. او می‌گوید این جعبه را خیلی دوست دارد و زندگی‌اش با این جعبه گره خورده است.

پانته‌آ یک قفسه دارد که وسایل تویش را خیلی دوست دارد. قفسه‌ای که آن‌را همیشه قفل می‌کند و کلیدش را به گردنش می‌اندازد. پانته‌آ در این قفسه یک بسته آدامس دارد که از خواهرش هدیه گرفته است. آن هم درست قبل از روزی که خواهرش برای همیشه برود خارج. پانته‌آ می‌گوید هفت سال است که این آدامس را نگه داشته است. او چند مدل سنگ رنگی و متفاوت هم دارد که در مسافرت‌هایی که رفته آن‌ها را پیدا کرده و برایش چیزهای ارزشمندی هستند.

پوریا اول دبیرستان است. او خیلی چیزهای کمدش را دوست دارد، اما تا به حال به فکر جمع‌آوری آن‌ها و ساختن جعبه‌اش نیفتاده است. در کمد او آچارها و پیچ‌های اسباب‌بازی، چند مدل ماکت ماشین و یک کتاب از معلم اول دبستانش چیزهای ارزشمندی هستند.

سینا، اما هنوز به فکر جمع‌آوری خاطره‌هایش نیفتاده است. او تنها چیزی که از چند سال پیش تا حالا نگه داشته، دفتر خاطرات روزانه‌اش است که خودش می‌گوید کار همان جعبه را می‌کند.

سوگل سوم راهنمایی است. سوگل یک قرآن خیلی کوچک از پدربزرگ هدیه گرفته که خیلی دوستش دارد. سوگل جعبه ندارد و وسایل مورد علاقه‌اش را در کمدش می‌چیند و وقتی برایش از جعبه‌ام می‌گویم مشتاق می‌شود که او هم یک جعبه برای خودش دست و پا کند.

توی جعبه‌ام دست‌بندهای رنگی دارم و گل‌سرهای پارچه‌ای. یک تکه کاغذ دارم که پدربزرگم چهارسال پیش رویش برایم شعری نوشت. یک نقاشی دارم از دخترخاله‌ام که وقتی پنج سالش بود برایم کشید و الآن حتی نمی‌داند من آن را نگه داشته‌ام. توی جعبه‌ام هر چیزی، نماینده‌ای است از خاطره‌ای از یک روز دور یا نزدیک. من توی جعبه‌ام عینک‌های قدیمی مادربزرگ را نگه داشته‌ام و یک دفترچه که خواهرم برایم اولش را شعر نوشته بود و به من هدیه داده بود.

هرکس در زندگی‌اش باید جعبه‌ای داشته باشد. شاید توی جعبه‌اش لنگه جوراب کودکی‌اش را نگه دارد یا یک قاب قدیمی را. شاید یادداشتی را که دیگر نویسنده‌اش هم آن را فراموش کرده نگه دارد. شاید مجسمه‌های کوچک و شیشه‌های عطر نه چندان خوشبویی را که روزی کسی به او داده، برای روزهای آینده حفظ کند.

هرکس در زندگی‌اش خوب است که دوست داشته باشد روزهای مختلف را ضبط کند و خاطره بسازد. به زودی فراموشی از راه می‌رسد پس چه بهتر که اتفاق‌ها را جمع کند در جعبه‌ای زیر تخت.
CAPTCHA Image