روزهای ماندگار

نویسنده


5 اسفند، بزرگداشت خواجه‌نصیرالدین طوسی، روز مهندس

خواجه‌نصیر در نزدیکی رصدخانه، کتابخانه‌ی بزرگی ساخته بود که در حدود 400 هزار جلد کتاب نفیس برای استفاده‌ی دانشمندان و فضلا در آن قرار داشت. این کتاب‌ها را از بغداد، شام، بیروت و الجزیره به دست آورده بودند. علاوه بر این در همسایگی رصدخانه، یک سرای عالی برای خواجه و جماعت منجّمین بود و مدرسه‌ی علمیه‌ای برای استفاده‌ی طلاب و دانشجویان.

اداره‌ی رصدخانه و کتابخانه ۱۳ سال طول کشید. تا این‌که ایلخان هلاکوی مغولی در سال ۶۶۳ درگذشت؛ اما خواجه تا آخرین دقایق عمر خود اجازه نداد که خللی در کار آن‌جا رخ دهد و کوشش بسیار کرد که آن رصدخانه و کتاب‌خانه از بین نرود. تلاش علمی این دانشمند بزرگ در دوران جهل مغول‌ها کاری شبیه معجزه بود.

8 اسفند، روز امور تربیتی

صدای قرآن که می‌آید، یاد پدرم می‌افتم. پدر هر شب قبل از خواب وضو می‌گرفت و گوشه‌ای می‌نشست. بعد قرآن را باز می‌کرد و دو صفحه از آن را می‌خواند؛ نه بیش‌تر و نه کم‌تر. بعد ترجمه‌اش را می‌خواند. وقتی ما شلوغ می‌کردیم، با هیس مادر رو به رو می‌شدیم. می‌گفت: «ساکت! احترام قرآن را داشته باشید.»

شب که به خواب می‌رفتم، هنوز صدای قرآن خواندن پدر در گوشم بود؛ و چه آرام به خواب می‌رفتم.

11 اسفند، 8 ربیع‌الثانی، ولادت امام حسن عسگری(ع)

جدال و کشمکش لفظی نکن که آبرو و احترامت می‌رود و شوخی نکن که بر تو جرأت پیدا می‌کنند.

خنده‌ی بیجا، نشانه‌ی نادانی است.

سلام‌کردن بر هر کسی که از نزد او می‌گذری نشانه‌ی تواضع است.

 

13 اسفند، 10 ربیع‌الثانی، وفات حضرت معصومه(س)

کبوتر تو شده این دل زمین‌گیرم

کشیده پای تو را آسمان تقدیرم

رواق‌های تو را پر کشیده‌ام بانو

به‌جز حریم تو از هر چه آسمان سیرم

15 اسفند، روز درختکاری

می‌گفت: «اگر هر کس برای خودش پنج درخت داشت و به آن می‌رسید، می‌دانی چه اتفاقی می‌افتاد؟ دیگر این همه آلودگی وجود نداشت. مهر و محبت چه‌قدر زیاد می‌شد. تازه یکی از دغدغه‌های آدم این بود که درختانی دارد که به آن باید برسد.»

22 اسفند، روز بزرگداشت شهدا

هستند آدم‌هایی که می‌آیند و چند وقتی را برای خودشان و دیگران زندگی می‌کنند و می‌روند. بعد از رفتنشان از آن‌ها فقط خاطراتی می‌ماند و بعد در غبار زندگی فراموش می‌شوند. به دور و بر خود که نگاه کنیم از این دست آدم‌ها را می‌بینیم؛ رفته‌اند و دیگر هیچ؛ اما در میان این رفتگان کسانی هستند که زندگی‌شان آگاهانه و زیبا بود. کسانی که روی دیگران تأثیرگذار بودند و زندگی‌شان یک خط روشن داشت؛ خطی که انتهایش به حقیقت ختم می‌شد.

25 اسفند، بزرگداشت پروین اعتصامی

کاشکی وقت را شتاب نبود

فصل رفتن در این کتاب نبود

ما ندیدیم راه کج رفتیم

ور نه در راه پیچ و تاب نبود

هر چه کردیم ماه و سال و حساب

کار ایام را حساب نبود

زآتش جهل سوخت خرمن ما

گنه برق و آفتاب نبود

سال و مه رفت و ما همی خفتیم

خواب ما مرگ بود، خواب نبود

29 اسفند، روز ملی شدن صنعت نفت

امروز از شیرین‌ترین روزهای ایران است. روزی که ایران توانست روی پای خود بایستد و پی به قدرت و نعمت خود ببرد. سال‌ها نفت ایران بی‌آنکه قدرش را بدانیم از کشور خارج می‌شد و در اختیار استعمارگران قرار می‌گرفت؛ اما امروز با تصویب ملی شدن نفت، ایران این قدرت را به دست آورد که برای نفت خود تصمیم بگیرد و در حفظ این نعمت بی‌همتا بکوشد تا دست بیگانگان به آن نرسد. تلاش‌های دکتر مصدق و آیت‌ا‌... کاشانی را نباید از یاد ببریم.

CAPTCHA Image