نویسنده
برجی در جرجان
یکی از بزرگترین برجهای آجری جهان در شهر گنبد کاووس قرار دارد
در ایران بیشتر شهرها تاریخ و سرگذشت طولانی دارند. مثلاً همین گنبد کاووس که در گذشته گنبد قابوس و پیش از آن «جرجان» نام داشته و تاریخی بسیار طولانی دارد؛ اما اوج شکوفایی آن به حدود هزار سال پیش باز میگردد. زمانی که آلزیار و آلبویه بر ایران حکومت میکردند و این شهر را به عنوان پایتخت خود انتخاب کردند. اکنون بعد از هزار سال هنوز هم یکی از شهرهای مهم ایران است که البته با گنبد کاووس شناخته میشود. این شهر را اکنون مرکز یکی از مهمترین اقوام ایران، یعنی ترکمنها میدانند. ترکمنها در قسمتهایی از شمال و شمال شرقی ایران زندگی میکنند که البته بیشتر در استان گلستان و شهر گنبد کاووس متمرکز هستند. یکی از مقتدرترین پادشاهانی که در جرجان یا همان گنبد کاووس حکومت کرد، قابوس بن وشمگیر از سلسلهی زیاریان بود. او گنبد آجری بزرگی را ساخت تا بعد از مرگش او را در آنجا دفن کنند. آن برج به گنبد قابوس معروف شد. برجی که اکنون یکی از آثار مهم تاریخی ایران و شهر گنبد کاووس است و اصلاً علت نامگذاری نام کنونی این شهر همین گنبد است.
از جرجان تا گنبد کاووس
آل بویه و آل زیار از اولین حکومتهای مستقلی بودند که بعد از خلفای بنیعباس بر قسمتی از خاک ایران حکومت کردند. آنها که خود مسلمان بودند پس از محکم شدن پایههای حکومت، مرکز حکومت خود را شهر جرجان قرار دادند. شهری که امروز در استان گلستان قرار دارد و مرکز دشت بزرگ ترکمنصحرا به حساب میآید. البته جرجان پیش از اینها هم به خاطر قرار داشتن بر سر راه جادهی ابریشم، دارای اهمیت بالایی بوده است. جرجان مدتی بعد از حکومت آل بویه دچار زلزلهای سهمگین شد و تقریباً بیشتر شهر از بین رفت. تا سالهای سال این شهر خالی از سکنه بود، یا حداکثر به اندازهی چند روستا جمعیت داشت و یا در فصل کوچ چند روزی میزبان عشایر ترکمن بود.
سال 1305 هجری شمسی تولد دوبارهای برای شهر جرجان به حساب میآید. یکی از کارهایی که رضاشاه در دورهی پادشاهیاش انجام داد، یکجا نشین کردن عشایر سراسر ایران بود. از جمله عشایر ایران که در آن زمان به دستور رضاشاه ساکن یک جا شدند، ترکمنها بودند. او در قسمت شرقی شهر جرجان که اکنون جمعیت بسیار کمی نسبت به گذشته دارد، شهر جدیدی بنا کرد و مردم عشایر را در آنجا ساکن کرد. او نام شهر را نیز به پاس حاکم مقتدر آن و برج بزرگ و معروف شهر، از جرجان به گنبد قابوس تغییر داد. بعد به مرور زمان این نام بر سر زبانها چرخید و چرخید تا اینکه امروز به گنبدکاووس مشهور است. نقشهی اصلی شهر گنبد کاووس در آن زمان از سوی مهندسان شهرسازی آلمانی کشیده و اجرا شد. به خاطر همین بافت شهری گنبد کاووس امروز یکی از منظمترین و حسابشدهترین بافتهای شهری در ایران است و در آن خیابانها و کوچهها بسیار منظم ساخته شدهاند. گنبد کاووس یکی از اولین شهرهای ایران است که در آن بلدیه یا شهرداری تأسیس شد.
یکی دیگر از ویژگیهای مهم شهر گنبد کاووس پیست معروف اسبسواری آن است. هر سال مسابقههای کشوری اسبسواری در دو نوبت بهاره و پاییزه در این منطقه از ایران برگزار میشود. اسبهای ترکمن از بهترین نژادهای اسب ایرانی است که در گنبد کاووس نیز پرورش داده میشود. امامزاده یحیی بن زید، مجتمع سوارکاری گنبد کاووس، شهر تاریخی جرجان و تالابهای آلماگل، آجیگل و آلاگل از مناطق دیدنی و تاریخی این شهر هستند؛ اما از همهی اینها مهمتر گنبد معروف قابوس است.
پادشاه خشم و هنر
سرگذشت و شرح حال پادشاه مشهور زیاریان، کمی عجیب و متناقض است. «ابوالحسن قابوس بن وشمگیر بن زیار دیلمی» ملقب به «شمسالمعالی» از امیران و پادشاهان سلسلهی زیاریان در ایران بود. در شرح حال او ذکر کردهاند که او بسیار هنرمند و با ذوق بوده است. خطی نیکو داشته و شعر میگفته. او بعد از لیلی بن نعمان و اسفار بن شیرویه به حکومت رسید. او از سال 388 تا 403 هجری حکومت کرد و در دورهی حکومت خود قلمرو زیاریان را گسترش داد. غیر از اینکه قابوس، هنرمند و شاعر بود، از دانشمندان نیز استقبال میکرد. طوری که مشهور است ابوریحان بیرونی مدتی را در دربار او زندگی میکرد و کتاب معروف «آثار الباقیه عن القرون الخالیه»ی خود را در دوران او نوشت و به قابوس هدیه کرد. این یک بیت شعر هم نمونهای از شعرهایی است که قابوس سروده است:
کار جهان سراسر آز است یا نیاز
من پیش دل نیارم آز و نیاز را
اما با وجود همهی اینها، قابوس را فردی خشن و پادشاهی خونریز معرفی کردهاند. آوردهاند که او بسیار سنگدل بود و به کوچکترین شک و گناهی دستور قتل میداد. مثلاً دهخدا در لغتنامهاش این گونه مینویسد: «قابوس مردی درشتخو و بیرحم و با خشم و غضب بود و به آسانی حکم به کشتن میداد و به اندک سوءظنی دست به قتل هر بیگناهی میزد، و به همین علت جمعی بسیار به دست او کشته شدند و کینهی او در سینهی غالب سران لشکری جا گرفت.» و در چند سطر پایینتر مینویسد: «قابوس، مشهورترین افراد خاندان زیاری است چه او مردی فاضل و ادیب و فضل دوست و خوشخط بود. گویند صاحب بن عباد هرگاه خط او را دیدی گفتی: «اهذا خط قابوس او جناح طاووس؟» یعنی آیا این خط قابوس است یا بال طاووس؟
سرانجام نیز همین تندخویی و خونریزیهای بیشمار کار دستش داد و دامنش را گرفت. در سال 403 ه.ق. قابوس پردهدار مخصوص خود را که مردی بیآزار و محبوب لشکر بود، کشت. لشکریان به خاطر این کار او شورش کرده، او را به زندان انداختند و کشتند؛ اما قابوس بن وشمگیر پیش از مرگش یک یادگار بسیار مهم از خود به جای گذاشت. برج بزرگی که در زمان خودش بینظیر بود و آن را ساخت تا پس از مرگش او را در آنجا دفن کنند.
برادر کوچک اهرام مصر
اگر چه گنبد قابوس به عظمت و عجیبی اهرام مصر نیست، اما حداقل به همان دلیل ساخته شده است؛ یعنی دفن پادشاه پس از مرگ. قابوس در سال 375 هجری شمسی دستور داد تا بنای بزرگی را برای آرامگاه او پیش از مرگش بسازند. به دستور پادشاه خیلی زود و در عرض یک سال جامهی عمل پوشانده شد و در سال 376 کار ساخت آن به اتمام رسید.
این بنا که یکی از بلندترین بناهای آجری جهان به شمار میآید بر فراز تپهای به ارتفاع 15 متر از سطح زمین قرار دارد. پروفسور آرتور پوپ که یک خاورشناس و باستانشناس مشهور است از این بنا بازدید کرده و در کتاب خود اینطور از آن یاد میکند: «در زیر سمت شرق کوههای البرز و در برابر صحراهای پهناور آسیا یکی از بزرگترین شاهکارهای معماری ایران با تمام شکوه و عظمت خود قد برافراشته است. این بنا گنبد قابوس، بقعهی آرامگاه قابوس بن وشمگیر است و برج آرامگاه بدون تزیینات و آرایش است.»
ویل دورانت هم در مورد آن نوشته است: «جرجان در قرن 10 میلادی (عصر زیاریان) یکی از ولایتهای بزرگ ایران بود و به امیران روشنفکر اشتهار داشت، مثل شمسالمعالی قابوس وشمگیر که ابنسینا را به دربار خود خواند. این شهر گنبدی 52 متری دارد.»
گنبد قابوس شامل دو قسمت است: اول پی یا پایبست بنا و بدنه، و دوم گنبد مخروطی. مثل هر بنای بلندقامت دیگری که حتی امروز ساخته میشود، برای گنبد کابوس هم دامنی روی زمین پهن شده که قد و بالای سنگین و بلند بنا را تحمل کند. این پایه آنقدر بزرگ است که داخل خود آن هم ساختمانهای دیگر ساختهاند. مثلاً سردابی که هنوز هم اگر کسی واردش شود میتواند بقایای طاق آن را ببیند؛ اما از کف آجرهایش چیزی نمانده. به خاطر این که برخی از مردم از روی نادانی و به گمان گنج بارها کف آن را زیر و رو کردهاند.
از دامن که بالاتر بیاییم، کمر برج، محکم و استوار سرش را به آسمان ساییده است. بنای گنبد کاووس از پایه به بالا دایرهای است که 15 شیار روی آن مثل ستارهاش کردهاند. این دایره که در ابتدا 17 متر قطر دارد، رفته رفته و با شیب بسیار ملایمی باریک میشود تا این که 37 متر بالاتر به بالاترین قسمت برج میرسد.
گنبد کاووس دو لایه است و دیوار داخلی آن با دیوار خارجی کمی فاصله دارد. برای همین هم شکل گنبد از داخل با شکل خارجی آن کمی تفاوت میکند. گنبد، از داخل به صورت یک نیمه تخممرغ و گرد است و از بیرون تیز و مانند یک مخروط. دو ردیف کتیبهی کوفیمانند کمربند بدنه را آرایش کرده است که یک ردیف آن در هشت متری پای آن و دیگری بالا در زیر گنبد مخروطی قرار دارند. متن کتیبهها چنین است:
بسم ا... الرحمن الرحیم (به نام خداوند بخشندهی مهربان)؛ هذ القصر العالی (این است کاخ باشکوه)؛ الامیر شمس المعالی (امیر شمس معالی)؛ الامیر ابن الامیر ( امیر پسر امیر)؛ قابوس بن وشمگیر (قابوس فرزند وُشمگیر)؛ امر به نبائه فی حیاتی (فرمان داد به ساخت آن در زندگی خویش)؛ سنة سبع و خمسین و ثلثماته قمریه و سنة خمس و سبعین و ثلثماته (سال سیصد و نود و هفت قمری).
سال 375، به قول دکتر پیرنیا، بر طبق تقویم یزدگردی است که معادل 397 قمری و 385 شمسی است.
ارسال نظر در مورد این مقاله